بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
🔰عاملیت «اسلامیت» در روابط!
✍صابر گل_عنبری
🔸یازدهمین اجلاس سران«کشورهای اسلامی درحال توسعه»
معروف به «دی ۸» درقاهره برگزارمیشود.
این مجموعه باشمول ایران،ترکیه،اندونزی،
مصر،پاکستان،مالزی،نیجریه وبنگلادش شامل مهمترین کشورهای اسلامی به استثنای عربستان است.
🔸بیست وهفت سال قبل مجموعه اقتصادی (دی ۸)با ابتکار نجمالدیناربکان نخستوزیر اسلامگرای ترکیه تشکیل شد. «اسلامیت» انگیزه تشکیل این گروه بود؛
و اربکان امید داشت که چنین پیوندی محملی برای ایجاد یک بلوک اسلامی قوی در جهان شود.
🔹از این رو نیز اهداف کلانی درهمان نشست نخست درسال 1997 تعریف شد؛
مانند:
«صلح به جای درگیری»،
«گفتگو به جای تقابل»،
و
«همکاری به جای استثمار»
و...
🔸اما بعد از نزدیک به سه دهه نه تنها هیچ کدام از اهداف پیشگفته ترجمانی نیافته،
بلکه اکثرا هم عکس آنها اتفاق افتاده است.
مثلا:
رقابت بعضا تنشآلود میان ایران و ترکیه (دو عضو مهم این مجموعه)،
جز همکاریهای موردی و جزئی به خاطر جبر همسایگی هیچ وقت به «همکاری راهبردی» ارتقا نیافته،
و در بحران سوریه به عنوان مهمترین پرونده چالشی این چند دهه میان دو کشور نتوانستند با همکاری آن را حل و فصل کنند.
مصر و ایران نیز (دو عضو این مجموعه) بعد ازچهار دهه هنوز روابط دیپلماتیک رسمی ندارند؛
و گروه دی ۸ هم در این سه دهه نتوانست این روابط را احیا کند.
🔹در کنار آن هم مناسبات اقتصادی کشورهای عضو (دی ۸) نیز اگر پیشرفتی داشته،
موردی و مولود روابط دوجانبه بوده است؛
نه درچارچوب این گروه.
🔹این واقعیت نشانگر این است که «هویت اسلامی مشترک»
هرچند به لحاظ نظری میتواند پیشرانی برای همگرایی باشد؛
اما تجربه عملی (دی ۸) و سازمان همکاری اسلامی نشان میدهد؛
که «اسلامیت» آن عاملیت نهادی و هدایتگر برای پیریزی همکاری بنیادین میان دول اسلامی را نداشته و ندارد؛
و «جنبه تشریفاتی» داشته،
و به تبع آن هم نشستهای اسلامی از یک «دورهمی» فراتر نرفته است.
🔹این ناکامی محصول عوامل متعددی است:
💥نخست:
این که «اسلامیت» نه یک مولفه،
بلکه صرفا مفهوم و عنوانی کلی است؛
که در تعریف آن هم اتفاق نظری میان قدرتهای بزرگ اسلامی وجود ندارد؛
و آنچه بیشتر درجهتدهی به روابط فیمابین اثرگذار بوده،
دریافتهای پارادوکسیکال از این مفهوم و دستهبندیهای برآمده از آن چون:
«اسلام وهابی»،
«اسلام صفوی»
و
«اسلام عثمانی»(عثمانیگری)،
و غیره بوده است.
💥اما عامل دوم:
این که تنظیمگر عمده روابط بین الملل و به ویژه میان دول عربی و اسلامی درجریان جنگ سرد،
غالبا مناسبات قدرت میان قدرتهای بزرگ بوده،
و در دوره پساجنگ سردنیز نظم تکقطبی آمریکا به شکلی مستقیم وغیرمستقیم جهتدهنده این روابط بوده است.
از این منظرهم امروز همپیمانی غالب بازیگران اسلامی با آمریکا نقش پررنگی در روابط خارجی آنها دارد.
با این حال،
فضایی هم که برای عاملیت مستقل خود این کشورها وجود دارد؛
به دلیل رقابتها وتنشهای دیرینه،
و تعارض منافع غالبا در جهت معکوس «همگرایی اسلامی» عمل کرده است.
💥عامل سوم:
هم این که در دنیای مدرن روابط بینالملل عاملیت مولفههای هویتی(چه قومیتی و چه دینی)،
در شکلدهی به این روابط تا حد زیادی کاهش یافته است؛
البته در این میان مولفههای قومی هنوز پررنگتر از دیگرمولفهها هستند.
🔸امروزمنظومه«منافع»در ابعادمختلف امنیتی،سیاسی و اقتصادی آن،
نقش عاملیت اصلی را درتنظیم روابط دارد. البته منافع اقتصادی صدرنشین است؛
وبدون وجودچنین منافعی،
کشورهافاقدزبان مشترک مدرن برای خلق ارتباط عمیق خواهندبود؛
وهمین مولفه هم خودبسترسازمنافع کلان ژئوپلیتیکی است؛
و نه برعکس مانندگذشته.
درواقع ظهوربازیگرانی چون قطر و امارات معطوف به نقش کلیدی این مولفه است.
🔹اماهمین عامل نیز درحقیقت در امتداد عامل دوم وهژمونی اقتصادی و امنیتی آمریکا قراردارد.
نقش این هژمونی آنجانمایان میشود؛
که وقتی بازیگری«عصیانگر»مانند ایران خارج از این منظومه بینالمللی بازی میکند؛
این نظم بافشارهای سیاسی وتحریمی آن را پس میزند؛
وحتی اگرهم برخی کشورهابخواهند؛
اما اجازه همکاری نمیدهد.
در این زمینه مثلا کشوری اسلامی مثل آذربایجان همکاری با اسرائیل رابیشتر از روابط با ایران واجدمنافع میداند.
درچنین منظومهای«اسلامیت جمهوری اسلامی»فاقدعاملیتِ لازم برای توسعه روابط،
چه با این کشورها،
وچه بین اسلامی،
میشود؛
اما«اسلامیت ترکی»و«اسلامیت عربستانی»در امتدادمولفههای پیشگفته به عنوان بازیگرانی«غیرعصیانگر» درنظم بینالملل قابلیت عاملیت مستقل آنهارا افزایش میدهد؛
گرچه همین اسلامیت نیز اگرخارج ازهمان نظم بازی کنددر انزوا قرارمیگیرد.
کما این که«اسلامیت»در ابربحران غزه در سایه سه مولفه یادشده جهتدهنده روابط ومنافع دول اسلامی عملافاقدهرگونه کارکردی برای حل آن بود.
🤲التماس دعای فرج🤲