این طایفه بنی عباس همه کارشان با عوام فریبی بود. انتخاب پرچم سیاه به عنوان پرچم نیز خود نشان عوام فریبی آنها بود: درباره انگیزه انتخاب رنگ سیاه مورخان سخن بسیار گفته اند .: استاد جعفر مرتضی العاملی در این باره چنین می نویسد: «علت آنکه عباسیان رنگ سیاه را شعار و نشانه خود قرار داده بودند این بود که می خواستند حزن و اندوه خود را به مناسبت مصایبی که بر اهل بیت علیهم السلام در دوران بنی امیه وارد شده بود بیان کنند و نکوهشی برای بنی امیه باشد که گروهی از بنی هاشم را به قتل رسانیده است». به همین سبب عباسیان را «مسودّه» می نامیدند و آن شعار را برگزیدند. گرچه این گفته درباره جامه های سیاه نیز صحیح است.[۱۴] می‌گفتند به فرزندان پیامبر خصوصا حسین بن علی علیه السلام ظلم شده است و ما پرچم سیاه را انتخاب می‌کنیم، آن وقت می‌روند و فرزندان همان حسین بن علی علیه السلام را می‌کشند. عزیزانی همچون امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و بزرگواران دیگر را به شهادت می‌رسانند. اینها عوام فریبی است. آن ملعونین شروع کردند به نام خود لفظ الله را اضافه کردند. بعد از مأمون همه خلفا به نام خود الله اضافه میکردند. یکی می‌گفت «الواثق بالله»، دیگری گفت «المعتز بالله». لطیفه ای هم در این مورد ذکر شده است می‌گویند یکی از همین سلاطین بنی عباس به یکی از مشاورین خود ‌گفت من چه به نام خود اضافه کنم؟ او گفت: شما هم اسم خودت را نعوذ بالله بگذار. وضعیت فعلی حکام عربستان نیز همین است. لقب خود را خادمین حرمین شریفین گذاشته‌اند! از اینها خائن تر هم سراغ دارید؟ عوام فریبی تا این حد است. در دوران بقیه امامان علیهم السلام هم همینطور بود. تا به امروز نیز ببینید در دوران پهلوی، رضاشاه و محمدرضاشاه هم چقدر عوام‌فریبی کردند. قراردادی بود که پیشتر در دوران رضا شاه انگلیسی‌ها آن را ارائه کردند. زمانی که رضاشاه این قرارداد را دید که به نام دارسی هم معروف بود، به شدت عصبانی شد. گفت این بسیار برای یک کشور ننگ آور است که ما نفت خود را به آنها بدهیم. البته این را هم اکنون جزء خدمات رضا شاه می گویند . کاغذ را پاره کرد و در آتش انداخت. هفته بعد قرارداد ۱۹۳۳ را تصویب کرد. قرارداد ۱۹۳۳ به مراتب ننگین تر از قرارداد دارسی بود. زیرا قرارداد دارسی اگر باقی می ماند و امکان ثبت قرارداد دیگری فراهم نبود رضا خان اول آن را آتش زد تا بتواند قرارداد های بعدی را ببندد و همه از او تعریف و تمجید کردند که چه خدمتی کرده است! همانند همین راه آهن که معروف است و آن را جزء خدمات رضا شاه مطرح می‌کنند! اولا رضاشاه راه آهن را نزد، روس ها آن را احداث کردند. دوما به چه خاطر آن راه آهن را احداث کردند؟ برای اینکه نفت را از جنوب به شمال ببرند. همه می‌دانند که اگر قرار است در ایران راه آهن احداث شود باید ابتدا در مسیر شرق به غرب این کار را انجام دهند نه شمال به جنوب؛ همه این را می دانند. روسها به خاطر اینکه نفت را به سمت شوروی صادر کند، راه آهن را زدند. حالا این را خدمت رضا شاه هم مطرح کنند! اینها عوام فریبی رضا شاه و دستگاه رضاخانی بود. محمدرضا پهلوی با آنکه تقیدی به اسلام نداشت و آلوده به فساد اخلاقی بود، اما برای فریب مردم تلاش می کرد چهره ای مذهبی از خود نشان دهد. او در یک مصاحبه گفته بود: … در ۶ سالگی برای نخستین بار من حضرت قائم را دیدم… در آن روز دچار حادثه ای شدم و او بود که مرا نجات داد… من او را دیدم و کسی که همراهم بود او را ندید، می ترسم منظورم را درک نکنید… من معتقدم خدا مرا برای انجام ماموریتی برگزیده است…!!![۱۵] یا در جایی دیگر در خاطراتش می گوید که داشتیم به فلان امامزاده می رفتیم از اسب به زمین افتادم. نزدیک بود که سرم به زمین بخورد دیدم حضرت عباس علیه السلام با دو دست سر من را گرفتند. اینها را در خاطرات خود می گوید، اما چون دروغ گو فراموش کار است در مصاحبه با همین خانم فالاچی می گوید که امام زمان آمد سرم را گرفت. عوام فریبی محمدرضا تا حی بود که تقویم هجری شمسی و قمری را عوض کرده و آن را به پادشاهی تغییر می‌دهد اما از آن طرف وقتی به مسافرت می خواهد برود از زیر قرآن رد می شود. کدام را باور کنیم؟ این‌ها نفاق و عوام فریبی است. امت اسلام همیشه با اینطور سلاطین مشکل داشته است. شاه خود را تنها پادشاه شیعه جهان میدانست اما شیعه ای که هیچ ندارد. هرچه می کرده اما از آن طرف به فیضیه حمله کرده و آن همه طلبه را به شهادت می رساند. طلبه های مظلوم را با کامیون به دریاچه نمک بردند و آنها را آنجا رها کردند که هیچ چیز از آنها باقی نماند. اگر شیعه هستید چرا این کارها را می‌کنید. این‌ها عوام‌فریبی است.