فردوست یار غار محمد رضا پهلوی در کتاب خاطراتش که ظهور و سقوط پهلوی است، می‌گوید: راس ساعت ۸ از سفارت خارج شد. جلو آمد. و دست داد، گفتم: ولیعهد من را فرستاده که بپرسم وضع او چه خواهد شد. جواب داد ما خبر موثق داریم که ولیعهد به اخبار جنگ گوش می‌کند و تو میزان پیشروی آلمان‌ها را در جبهه‌ها روی نقشه با سنجاق برایش مشخص می‌کنی. همان شب جریان ملاقاتم با سفیر انگلیس را به محمدرضا گفتم و او دستور داد رادیو را از اتاق بیرون برم و تمام نقشه‌ها را پاره کرد. چند روز بعد با سفیر تماس گرفتم و جریان را گفتم. او نیز قول داد که سفارت انگلیس و آمریکا را راضی کند که سلطنت در ایران بهتر از جمهوری است. در نهایت ۲۴ شهریور بود که سفیرکبیر انگلستان با من تماس گرفت و گفت محمدرضا هرچه زودتر به مجلس برود و سوگند بخورد. انها هم مقدمات رفتن رضاخان را فراهم خواهند کرد.[۳] یکی از یزرگواران تعریف می‌کرد که بعد از انقلاب به خوزستان رفتم و از یکی از مسئولین امور نفتی پرسیدم که آیا خاطره ای هم از این دوران داری؟ گفت خاطره ای عجیب دارم؛ زمانی که انقلاب شد آمریکایی‌ها یکی پس از دیگری به کشورشان بر می‌گشتند و شاه بخاطر اینکه دل آنان را بدست آورد، به هر کدام از آنها هدایایی از قبیل قالیچه‌های ابریشمی و طلا و جواهرات می‌داد. من هم مأمور بودم که این هدایا را به آنها بدهم. روزی هدیه یکی از این آمریکایی‌ها را که عازم بود، در فرودگاه به او دادم. او هم به من ظرف کادو شده ای را به من داد و گفت: این هدیه را هم از طرف من به شاه بده. که چند روز بعد شاه از ایران فرار کرد و فرصت نشد هدیه را به او بدهم. بعدها که جعبه را باز کردیم داخل آن دستمال توالت آلوده به نجاست بود که این مستشار آمریکایی به شاه هدیه داده بود. این اوج ذلّت کشوری است که امثال محمد رضاهای پهلوی بر آن حکومت می‌کنند که با وجود چنین حاکمان ذلیل و نادان، امت اسلامی به عزّت نخواهند رسید. سستی باورها: دومین دلیلی که باعث شد مسلمین به ذلّت کشیده شوند، «سستی باورها» بود. بعد از پیامبر هم سلاطین و حٌکّام، سنت‌ها و باورهای مردم را که پیامبر پایه ریزی کرده بود را سست کردند. معاویه تمام باورهای مردم را عوض کرده بود. امام حسین علیه السلام می‌فرمایند: «فَاِنَّ السُنَّهَ قَدْ اُمیتَتْ، وَ اِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ»[۴]؛ همانا سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) میرانده و بدعت (در دین) احیا شده است. هر چه پیامبر صلی الله علیه و آله گفته بود را زیر پا گذاشتند. تمام خوبی‌ها را عوض کرده بود و بدعت‌ها را پایه ریزی کرده بود. یزید ترک نماز می‌کرد، سگ بازی و میمون بازی و شراب خواری می‌کرد. جای تمام خوبی‌ها و بدی‌ها را عوض کرده بود. دنیا طلبی یا آلوده شدن به دنیا و زرق و برق آن: سومین مورد ذلّت مسلمانان، «دنیا طلبی یا آلوده شدن به دنیا و زرق و برق آن» است. اگر مسلمین به دنیا و زرق و برق آن آلوده شوند، نمی‌توانند عزت داشته باشند و مرتکب گناه‌های مختلف دنیایی می‌شوند. جریان آندلس عبرت بسیار آشکاری برای مسلمین است و اقتدار و حکومت عالی‌ای که مسلمانان اسپانیا داشتند به واسطه فساد از بین رفت. دشمن به وسیله فساد جنسی مسلمین را به ذلّت می‌کشاند. یکی از برنامه‌های اسرائیلی‌ها این بود که سلاطین و حکام عربی و اسلامی را به واسطه فساد جنسی از رده خارج کند و موفق هم شدند. جاسوسی جنسی «تزيپي ليوني»[۵] یکی از وزرای اسرائیل که در ابتدا با موساد همکاری می‌کرد، در مصاحبه ای با مجله تایم گفته است که براي کسب اطلاعات از شخصيت‌هاي برجسته با آن‌ها روابط جنسي برقرار کرده است. وی اعتراف کرده که قربانيان وي در کشورهاي اروپايي بسياري از رهبران کشورهاي عربي بوده‌اند و از روابط نامشروع و غیراخلاقی خود با آنها فیلم‌برداری کرده‌ است. سپس لیونی شماری از شخصیت‌های عربی را تهدید کرده است که اگر نخواهند دستورات وی را به اجرا بگذارند، اقدام به انتشار فیلم‌های غیر اخلاقی آنها در یوتیوب می‌کند. «شولاکوهن» یکی دیگر از جاسوسان اسرائیل نیز می‌گوید: برای گرفتن اطلاعات محرمانه از برخی مقام‌های عربی با آنها رابطه جنسی برقرار کرده و به واسطه قدرتی که از برقراری رابطه جنسی با حاکمان کشورهای عربی بدست آورده بودم توانستم در لبنان مشروب خانه و مرکز فساد راه اندازی کنم و با استفاده از زنان هرزه، پای برخی مسئولان دیگر را نیز به آنجا باز کنم و از اين طریق به اطلاعات ارزشمندي دست یابم. کوهن علاوه بر جاسوسی، در زمینه سرقت بانک‌ها و قاچاق پول یهودیان به اسرائیل نیز فعاليت داشت.[۶] می بینیم که این فسادها و دنیا طلبی‌ها یکی از دلایلی بود که امت اسلام را به ضعف و ذلت کشاند. پذیرش فرهنگ بیگانه: چهارمین دلیل ذلت مسلمین، «پذیرش فرهنگ بیگانه» است.