در هر حال اسلام دستور مى دهد، در مرحله سوم، براى اينكه كار به شكايت و مرافعه نكشد و راز شوهر و زن نزد ديگران فاش نشود، شوهر حق دارد با پشت دست مثلا به ران و پشت پهلوى چنين زن نادانى بزند، شايد بيدار شود ولى اين زدن چنانكه گفتيم بايد تنها در اين موقعيت باشد و به خاطر اين هدف و بدون سياه و كبود شدن بدن او تنها براى اظهار انزجار و تنفر شوهر و به عنوان آخرين علاج و چاره كردن لجاجت و سرپيچى زن از ادا وظيفه قانونيش طبق قراردادى كه خود او امضا كرده است.
(به نظر نويسنده چون سياق آيه شريفه راه علاج نشوز و مخالفت زن را بيان مى كند، چنانكه از موعظه و اعراض در بستر پيداست، پس اگر شوهر بداند كه همان زدن خفيف هم، موجب تشديد مخالفت زن مى گردد، نبايد انجام دهد بلكه بايد به راه ديگرى متوسل شود).
مردى كه ادبيات و اصول بسيار خوانده بود و درس عشق و احساس كمتر با همسرش اختلاف پيدا كرد و كار به حكميت ريش سفيدان كشيد، در آن مجلس زن گفته بود: شوهرم مرا زده است و شوهر به آيه اضربوهن استشهاد كرده بود، ولى زن قانع نگشته و طلاق واقع شده بود.
يكى از حكمين مرد مسلمان عاقلى بود كه شايد سواد خواندن و نوشتن هم نداشت. روزى به اينجانب گفت: ما بى سوادها هنگام سرپيچى زن از همبسترى، پولى به دستش مى گذاريم يا كفش و جورابى به او وعده مى دهيم و با رضايت و نشاط او همبستر مى شويم ؛ چرا آن مرد كتك مى زد. و مى گفت اين دستور اسلام است. به او گفتم عمل شما مطابق دستور اسلام است و آن مرد اشتباهى كرده بوده و براى رفع خجالت خود در برابر شما عذرى بدتر از گناه آورده است.
در هر حال اگر شوهر در اثر زدن، خراشى به بدن زن وارد كند كه خون نيايد، بايد قيمت يك شتر را به زن بپردازد و اگر خونى شود قيمت دو شتر و اگر سيلى به صورت زن بزند، در صورتى كه رخسار زن سياه شود، بايد قيمت شش مثقال شرعى طلا (مثقال بازارى ) به زن بپردازد، و اگر كبود شود قيمت 3 مثقال شرعى طلا و اگر تنها سرخ شود، قيمت يك مثقال و نيم شرعى را بايد بپردازد و حتى قبل از ديه گرفتن، زن حق قصاص كردن دارد - چنانكه از قول پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) خواهيم گفت -
به عقيده اينجانب هديه دادن و دل زن را نرم نمودن هم از مصاديق موعظه كردن است كه در درجه اول قرار دارد، كدام زن است كه با گرفتن هديه و يا شنيدن كلمات محبت آميز رام نشود و كار را به قهر و كتك برساند و آنگاه ادب شود؟ او حتما زنى است كه بيمارى روانى دارد و در ميان باغ وحش دنيا اينگونه انسان نماها هم يافت مى شوند.
با عالمى روستازاده كه مردم روستاى او معروف به خشونت بودند، درباره تاديب زن و كلمه «اضربوهن» بحث مى كردم، كه اين زدن در چه حد است ؟ مرد عالم بدون توجه به مدارك ديگر، بلكه طبق طبيعت خشن روستائيش گفت: بايد به قدرى بزند كه زن تسليم شود. گفتم: مگر اسلام تنها براى زنان و مردان و روستاى شما نازل شده است ؟ كدام زن عاقلى، بلكه كدام مرد عاقلى چنين قضاوت را مى پذيرد؟ و آيا اگر دين و مذهبى باشد كه احساسات و عواطف انسانها را ناديده بگيرد، صحت و قبوليش، زير علامت سوال قرار نمى گيرد؟ مگر زنان عارف و عاقل جهان، اگر بخواهند مسلمان شوند، اسلام دست رد به سينه آنها مى زند؟
خير، چنين نيست، اسلام همگان را مى پذيرد، براى همگان خوراك دارد، برنامه دارد، به مردان عارف، بلكه همه مردانى كه از اندك شعورى برخوردار مى باشند، سخن نغز و زيباى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را بيان مى كند كه «چگونه مرد زنش را مى زند و سپس دست به گردن او مى كند» و نيز روايات ديگرى كه ضمن دليل اين درس خواهيم نوشت، همگى دلالت بر زشتى و قبح اين عمل، و دنائت و پستى مردى دارد كه به خود اجازه مى دهد، زنش را چون ضعيف و ناتوان است كتك بزند، مانند الاغى كه با بره مظلومى در يكجا باشند و الاغ چون زورش از بره بيشتر است به او لگد مى زند. بالاخره مرد عالم تصديق كرد و پوزش خواست.
طبيعى است كه هر انسانى مى خواهد فكر و نظر خود را به طرف مقابلش بفهماند و بقبولاند، اگر طرف مقابل قبول نكرد، انسان عاقل، از راه منطق و برهان پيش مى آيد و فكر زياد مى كند تا بالاخره منطقى را كه مناسب با افكار طرف باشد، پيدا كند و بيان نمايد تا او را قانع كند؛ ولى اگر اهل منطق و برهان نباشد، به شيوه دشنام و زشت گوئى متوسل مى شود، زيرا نه مى تواند از عقيده خود دست بردارد و نه منطق و برهان مى داند. اگر دشنام هم اثر نكرد به زور و كتك متوسل مى شود، ولى شما خواننده محترم بدانيد كه دشنام و كتك حربه مردم نادان و بى منطق است، مانند روستائيان درس نخوانده و بى سوادى كه در گذشته بودند و غالبا بر سر تقسيم آب رودخانه، دشنام را حربه خود مى كردند و سپس بيل و كلنگ را برمى داشتند و به جان هم مى افتادند.