#سوال_۱۱۰۵
سلام وصبحتان مهدوی ببخشید آقای اکبری،من به لطف خدا خصوصیت راز داری را دارم،سر این مورد خیلی از بستگان ودوستان اموراتشان را بامن در میان میگذارند،همه میدانند که به هیچ وجه نمیتوانند از من حرفی از کسی در بیاورند.سر این موضوع یکی از دوستان نزدیکم ،گفت دلم میخواد بهت بگم که من همسر آن دنیایی خودم را انتخاب کردم،چشمهای من گرد شداز تعجب،گفت نمیگم همسر م بد است،اما همیشه آرزو داشتم یک همسر مومن داشته باشم ،کلی دعا هم کردم اما اونی نیست که من میخواهم،مثلا خمس نمیدهد.گفتم خب تا جایی که من میدونم،خدا سنتش همیشه همینطور است،دقیقا در چیزی که دوست نداری یا دوست داری،امتحان میگیره،بارها شده من یک تصمیم گرفتم ،دقیقا خدا گذاشته وسط همون کارم،ببینه چکار میکنم؟امام علی علیه السلام فرمودند:من خدا را در شکسته شدن تصمیماتم شناختم. گفتم حالا این شازده کیه که دلت را برده،گفت یکی از شهداست که اتفاقا ازدواج هم نکرده.قیافه معمولی هم دارد،من فقط بخاطر خصوصیات ایمانی و اخلاقی اش دوستش دارم.بهشون گفتم بابا اون بالا بالاهاست،از کجا میدانی که او تورا بخواهد،پس برو اخلاقت را خوب کن که حداقل بشه ما بریم خواستگاری(البته با خنده). گفت نه به خدا شوخی نمیکنم،مزارشون هم در این شهر نیست،شروع کردم، مثلاایشون اهل مجادله نبوده،منم شروع کردم که مجادله نکنم حتی اگر مقصر نباشم. بعدشم من به خود خدا گفتم که او را دوست دارم برای آن دنیایم.الان این شرایط باعث شده که به همسرم هم بیشتر برسم. ببخشید استاد بهشون چیزی نگفتم اما میترسم براشون ،نکنه که خدا بعد بگه تو برای رضای من کار نکردی،برای رسیدن به اون بنده خدا،کارهای خوب کردی.درست مانند رزمنده ای از مدافعان حرم که خواب دیده بود که بهش گفته شده شما شهید نمیشوید ،چون فقط شهادت را میخواهید ،اما رضای من مد نظرتان نیست. الان من باید چکار کنم؟خدایی کسی را هم که انتخاب کرده،از اون آدمهای عرشیات است.