🔷ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت: این را معلم داد و گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند: 🔶فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید! سالها گذشت، مادرش درگذشت. روزی ادیسون -که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود- در گنجه خانه، خاطراتش را مرور میکرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد! آن را درآورده و خواند، نوشته بود: 🔹کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمیدهیم! ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت: 🍀توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.🌿 ---> تنها و تنها انگیزه و امید..... 🌺🍀💐🌷🍀🌺 @moshavernoormalayer