مصطفای من صوت دلنشیت مانده به یادگاری🕊
💢دوستانش می گویند: مصطفی اون شب امام علی بازی درآورد...
وقتی با ده نفر از بسیجیان دغدغه مندِ محله خانی آباد نو وارد صحنه شد برای دفاع از امنیت مردم محل....
نگاهی به جماعت روبرو کرد. دید بعضی از جوانان محل و همکلاسیهایش در دوره تحصیل در حال آسیب زدن به اموال مردم هستند و لیدرهای ناشناس و ارازل اوباش که اهل محل نبودند هم هیزم بیار معرکه شده بودند و آتش به جان و مال مردم انداخته بودند و جوانان را تشویق می کردند و....
اینجا بود که مصطفی امام علی بازی در آورد و رفت تو دل معرکه و با صدای بلند میگفت: من و که میشناسید مردم محل رو که میشناسید این بنده گان خدا چه ربطی به گرانی بنزین دارند که اموالشونو آتش میزنید و داشت گروه مخالف را آرام می کرد که به یکباره یک نفر از دل جمعیت با میله ی آهنی پای راستِ مصطفی را هدف گرفت و زد ...
در همین حین ریختند سرش و دستش و چاقو زدند و موتورش را آتش زدند....
مصطفای من، از کودکی تا جوانی آنقدر امام علی بازی کردی ...
هر روز بیشتر از قبل خود را شبیه به مولایت کردی...
تا خریدنت و عاقبت بخیر شدی الحمدلله....
#شهید_مصطفی_علیدادی
『
@mostafa_alidadi ...🌱♥️』