عشق مادر مصطفای من امشب شب وداعِ مادر پسریه❣ این موقع بود سال ۹۹ که پیام دادی؛ داشتی وداع می کردی. ولی نفهمیدم. گفتی: مشهدی جونم حلالم کن مراقب زن و بچم باش دیگه خودت و برام به زحمت ننداز گفتم: مصطفی از این حرفها نزن جونم و فدات می کنم فردا میام می‌بینمت امروز خسته ام از مشهد اومدم... ولی دروغ گفتم ترسیدم برم ببینمش😭 آخه خیلی از هم پاشیده بود و جوانیِ زیبایش بهم ریخته بود و تاب نداشتم تمامِ وجودم و بهم ریخته ببینم 😭 آخه به پرستارها سپرده بود مادرم بی اطلاع نیاد بالای سرم مادرم طاقت نداره.... الهی مادرت بمیره مگه کسی که سفر می‌ره خداحافظی نمی کنه بدون خداحافظی مادرتو و به کی سپردی و رفتی😭😭😭😭😭😭