بعداز شهادتش گاهی که دلتنگی بی تابم می‌کرد، به لباس هایش پناه می‌بردم و یعقوب وار آنها را می‌بوییدم و می‌بوسیدم و گریه میکردم شبی به خوابم آمد مغموم به نظر می‌رسید. مادر چرا اینقدر بی قراری؟ من که همیشه کنارت هستم. هر وقت مرا صدا بزنی، جوابت میدم. گفتم من که گریه نمیکنم. سرزنش آمیز نگاهم کرد و گفت: امروز دیدمت کنار چمدان لباس‌هایم چطور گریه میکردی؟ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣