✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت (20)
🔹 داستان آفرینش
س: منظور از آیه ی «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ» چیست؟
ج: آدم (ع) به ضرر خودش کار کرد. آنجا همه چیز حاضر بود؛ اما بیرون هیچ چیز نبود. باید خودش بیل بزند و بکارد. بعد درو کند و آرد کند و این حرف ها. «ظَلَمْنا أنْفُسَنا» یعنی این. وقتی خدا حرفی می زند و شیطان هم حرفی می زند، عقل انسان باید حکم کند که به حرف خدا گوش بدهد، او به حرف شیطان گوش داد.
س: به هر حال گوش کردن به حرف شیطان درست نبود؟
ج: خدا نگفت: «باید نخوری» یا «باید بخوری» تا مخالفت پیش آید. گفت: «اگر بخوری، باید کاسه کوزه ات را جمع کنی و بروی بیرون. اگر نخوری، می توانی اینجا بمانی.» او هم دلش خواست و خورد و رفت بیرون. کار بدی نکرد؛ خودش را به زحمت انداخت. در آنجا راحت همه چیز آماده بود؛ اما در اینجا نبود. باید خودش بیل بزند و بکارد و در بیاورد و بخورد. به هیچ وجه مخالفت فرمان نبود. این به خاطر معرفت است. اگر آدم به خدا معرفت داشت، به حرف شیطان گوش نمی داد. آنجا نبود. آدم این مقدار از معرفت را نداشت؛ لذا به حرف او گوش داد و بیرونش کردند. این علامت آن است که در آن زمان، قابلیت ارتباط با آن قله های دماوند (بالای خداشناسی) را نداشت. این ها بی خود می گویند.
س: در آیه ی «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» اینکه خداوند در مورد آدم (ع) می فرماید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» منظور چیست؟
ج: این بحث دیگری است. ما صحبت کردیم. خدا این حرف ها را درباره ی زمانی می زند که نه آدم (ع) پیغمبر بود و نه دین آمده بود. حرام و حلالی نبود. هیچ چیز نبود. او تازه از خواب بیدار شده بود. بسم الله الرحمن الرحیم؛ شیطان او را گول زد و بیرونش کردند. نه حرامی و حلالی بود، نه دینی بود و نه پیغمبری. هیچ کدام از آن حرف ها منطبق با ترک حرام و واجب نیست. گناه نیست؛ معصیت نیست؛ منتهی سرپیچی از خیرخواهی خدا است. خدا فرمود: «اگر می خواهی بی زحمت زندگی کنی، از این نخور و همین جا باش. اگر بخواهی با زحمت زندگی کنی، بخور؛ ولی تو را بیرون می کنم. آن وقت برو زحمت بکش؛ گندم بکار و درو کن و بپز و بخور تا سیر شوی.»
او از یک خیرخواهی سرپیچی کرد نه اینکه از یک واجب سرپیچی کرده باشد یا خدای نکرده حرامی را مرتکب شد. تمام آن عبارت ها منطبق با همان معصیت و مخالفت با خیرخواهی پروردگار است؛ و الّا هنوز واجب و حرامی نازل نشده بود.
اولین بار بعد از مدتی خود آدم (ع) پیغمبر شد؛ اما تا آن زمان نه پیغمبری بود و نه خودش پیغمبر شده بود. بنابراین همه ی آن حرف ها منافی با این حرف ها نیست. هر کاری می کرد، آزاد بود؛ منتهی گفتند: «اگر این کار را بکنی، تو را بیرون می کنند.» او هم کرد و بیرونش کردند. گناهی نکرده است. اذیت شد و کلاه سر خودش گذاشت. خودش را به زحمت انداخت؛ و الّا فرمان مولوی نبود. واجب و حرامی در کار نبود. این موضوع را باید این طور فهمید و الّا مشکلات پیش می آید.
س: پس آیا خطایی نکرده بودند؟ خطای دینی نبوده است؟
ج: خطا بود. آیا این درست است که خدا حرفی بزند و شیطان هم عکس آن را بگوید و من به حرف شیطان گوش بدهم و به حرف خدا گوش ندهم؟! این مشکلات دارد.
🔸
ادامه دارد ...
📚 آثار بندگی، آیت الله عزیز خوشوقت
📱 کانال سبک زندگی
#متقین:
@mottagheen