✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت
🔹 جبر و اختیار (6)
س: آیا هر کس که به دنیا می آید، از همان ابتدا مشخص است که بهشتی است یا جهنمی؟
ج: برای چه کسی مشخص است؟
س: برای خدا.
ج: او می داند که شما ان شاء الله وقتی رشد می کنی، دلت می خواهد به آن طرف بروی و عوضی شوی؛ اما جلو تو را نمی گیرد. به شما اراده داده است. پس وقتی رفتی، به گردن خود توست. در نامه ی عملت می نویسند: «او دزدی کرد.» و خدا یقه ات را می گیرد. خودش می بیند. جاهل که نیست. خودش انسان را خلق کرده است. آفریننده ی انسان، خود اوست. هر کاری که می کنی، او دائماً حضور دارد و اطلاع دارد؛ بنابراین می گوید: «نکن!» اگر مخالفت کردی، به پایت می نویسند.
س: وقتی برای او مشخص و معلوم است، پس چرا خلق کرده است؟
ج: خلق کرده که شما رشد کنی و به کمال برسی. اگر این راه را بروی، می دانی چقدر رشد می کنی و چیز گیرت می آید؛ منتهی شما دنبال شکم و شهوت می روی؛ لذا خراب می شود. خدا دستور را داده و تو را آزاد گذاشته است. اگر مخالفت کنی، در قیامت یقه ات را می گیرد. شما آزادی. می توانی این کار را بکنی و می توانی نکنی.
س: می گویند ...؟
ج: بنا شد که «می گویند» را کنار بگذاریم و ببینیم واقعیت چیست. جبر درست نیست. هر کس بدی می کند، آزاد است. اگر خوبی هم می کند، آزاد است. کسی یقه اش را نمی گیرد که حتماً باید بد شوی. آیا این طور است؟
خدا فرموده: «اگر به جایی می روی که در نتیجه بد می شوی، حق نداری بروی! کتاب بد نخوان! با آدم بد معاشرت نکن! در شهر بد زندگی نکن! تو آزاد هستی. می توانی مخالفت کنی و بروی.» اما شما بی دین می شوی. اگر بی دین شدی، یقه ات را می گیرد و می گوید: «مگر نگفتم نرو؟ می توانستی نروی. چرا دیگران نرفتند و تو رفتی؟» لذا انسان محکوم می شود. بنابراین خدا اطلاع دارد. مثل من جاهل نیست. او علم مطلق است؛ اما در عین حال دستوراتی در افعال صادر کرده است که اگر بر خلاف آن عمل کنی، چون با اراده کرده ای، یقه ات را می گیرد. اما اگر اراده نباشد، شما مسئول و مکلّف نیستی.
س: وقتی خدا می گوید، پس مشخص است که من به جهنم می روم؟
ج: غلط می کنی. چطور دیگری به جهنم نمی رود؟ تو هم مثل او راه برو. چه کسی گفته؟ خدا که یقه ات را نگرفته که به جهنم بروی. دزدی نکن تا به جهنم نروی. چه کسی به تو گفته دزدی کنی؟ آیا دزدی واجب است؟
س: آیا در کل مشخص است یا نه؟
ج: کل ندارد. کل هم همین طور است. چه کسی گفته دزدی کنی؟ اگر هزار نفر هم دزدی کنند، همه محکوم هستند. آن وقت خدا می گوید: «گفتیم دزدی بد است؛ نکن! چرا کردی؟» این انسان محکوم است؛ اما اگر دزدی کنی، او می داند. اگر دزدی کنی، او می داند؛ مثل این چشم های الکترونیکی که وهابی ها در مکه و مدینه می گذارند تا ببینند ما چه می کنیم. بعضی اطلاع ندارند و ممکن است کارهایی بکنند و آن ها می فهمند و می بینند و یقه اش را می گیرند.
خدا همیشه حاضر و ناظر است. دیگران نمی فهمند؛ اما او می فهمد که چه کردی. به تو گفته: «نکن!» می توانی نکنی و می توانی بکنی. اگر مخالفت کردی، او علم دارد ولی خودت کرده ای؛ لذا یقه ات را می گیرد. بنابراین هر کس قدم خلاف بردارد، با اختیار و اراده برداشته است و خدا پدرش را در می آورد؛ چون نظم زندگی دیگران را به هم می زند. حق ندارد این کار را بکند. اگر کاری که موجب خون ریزی به ناحق است، اعدامش می کنند یا به او شلاق می زنند و می گویند: «چرا کردی؟»
مردم باید در محیطی مثل بهشت زندگی کنند. نه کسی به ناحق دست به مال مردم بزند؛ نه کسی به ناموس مردم تجاوز کند و نه کسی حرمت کسی را زیر پا بگذارد. همه با هم دوست و عین برادر در صلح و صفا مثل بهشت زندگی کنند. چرا کاری کردی که اوضاع را خراب کردی؟ خدا پدرت را درمی آورد. چرا دزدی کردی؟ یک بیچاره یک عمر زحمت کشیده و پولی به دست آورده است. تو یک شبه می زنی و می روی. فردا هم می بری قمار می کنی؛ عرق می خوری و معتادی و کثافت کاری می کنی. چه شد این؟ آن وقت راه باز می شود و دومی هم می آید. سومی هم می آید. ناگهان شب باید در را قفل کنی. دو قفل بزنی؛ سه قفل بزنی؛ باز هم می دزدند. شما این کار را کردی و یقه ات را می گیرند و پدرت را درمی آورند. اگر خودت هم بودی، همین کار را می کردی. این طور نیست؟ اگر کسی بیاید خانه ی شما را لخت کند و برود، با او چه می کنی؟
🔸 ادامه دارد ...
📚 آثار بندگی، آیت الله عزیز خوشوقت
📱 کانال سبک زندگی
#متقین:
@mottagheen