شهادت حضرت امام زین العابدین ع (95ق) بنا به قولى
سال نود و پنجم که آن سال را (سنة الفقهاء) مى گفتند، از کثرت مردن فقها و علما، حضرت على بن الحسین (علیه السلام) از دنیا رحلت کرد و قاتل آن حضرت را ولید بن عبدالملک گفته اند. روایت شده که در شب وفاتش آب وضو طلبید، چون آب برایش آوردند، فرمود: در این آب میته است چون نزدیک چراغ بردند، موش مرده اى در آن بود، آن را ریختند و آب دیگر برایش آوردند. پس خبر فوت خود را داد و هم در آن شب مدهوش شد، چون به هوش آمد سوره (واقعه) و (انا فتحنا) خواند و گفت : الحمدلله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنه حیث نشآء فنعم اجر العاملین."1"
آن حضرت در وقت وفات، حضرت باقر(ع) را به سینه چسبانید و این وصیت را که پدر در وقت شهادت به او کرده بود، به پسر کرد که: زنهار! ستم مکنید بر کسى که یاورى بر تو به غیر از خدا نداشته باشد.
پس به روایت راوندى این کلمات را مکرر نمود تا وفات فرمود:
اللهم ارحمنى فانک کریم اللهم ارحمنى فانک رحیم ."2"
بعد از وفات، تمامى مردم به جز سعید بن المسیب بر جنازه آن جناب حاضر شدند و آن حضرت را به بقیع بردند و در نزد عمّش حضرت مجتبى (علیه السلام) دفن نمودند.
روایت شده که چون جسد مبارکش را از براى غسل برهنه کردند و بر مغتسل نهادند، بر پشت مباکرش از آن انبانهاى طعام و سایر چیزها که بر دوش کشیده بود، براى فقرا وارامل و ایتام ، اثرها دیدند که مانند زانوى شتر پینه بسته بود و آن جناب را ناقه اى بود که بیست و دو حج بر آن گذارده بود و یک تازیانه بر او نزده بود.
بعد از دفن آن حضرت، آن ناقه از حظیره خود بیرون آمد و به نزدیک قبر آن جناب رفت بى آنکه آن قبر را دیده باشد و سینه خود را بر آن قبر گذاشت و فریاد و ناله کرد و آب از دیدگان خود ریخت. خبر به حضرت باقر(ع ) دادند. تشریف آورد و بناقه فرمود: ساکت شو و بر گرد، خدا برکت دهد براى تو. ناقه به جاى خود برگشت و بعد از اندک زمانى، به نزد قبر آمد و باز شروع به ناله و اضطراب کرد و تا سه روز، چنین بود تا هلاک شد. بالجمله حضرت سید سجاد(ع) به سنّ پنجاه و هفت بود که وفات کرد"3" و بعد از واقعه کربلا، قریب و سى و پنج سال زندگى کرد و این قطعه از زمان شدت استیلاى بنى امیه بوده که اهل بیت نبوت را تمکن از ارشاد و دعوت و هدایت عباد نبوده، به این ملاحظه، از معاشرت مردم به زهد و عبادت پرداخته و عبادات شاقه براى خود مقرر فرموده بود.
بعد از شهادت پدرش ، چند سالى در بادیه اقامت کرد و خانه اى از مویى که سیاه چادر باشد از براى خود اتخاذ کرد و در آن اوقات گاه گاهى به زیارت جد و پدرش به جانب عراق مى رفت و از صدمات و مشقّت هاى سفر کربلا، خیلى ضعیف و ناتوان شده بود به نحوى که به اندک سردى هوا متأثر مى شد و باید پوستین و لباسهاى پشمینه بپوشد و با این ضعف بدن، در شبانه روزى هزار رکعت نماز مى گذاشت و کفالت مى نمود اهل بیت صد خانه از فقراى مدینه را و یکى از عبادت موظفه آن مظلوم، گریستن بر پدر بزرگوارش بود. کثرت گریستن آن حضرت بر پدر، خصوص در وقت دیدن طعام و آب و کلمات غلام آن جناب با وى و بیان کردن آن حضرت حال یعقوب را در فراق یوسف و بیان حال خود، معروف است.
در این روز سنه 354ه، محسن بن على قاضى تنوخى امامى وفات کرد و او همان کس است که قصیده ابن معتز را در مفاخر بنى عباس رد کرده.
"1-کافی،ج1،ص468.
2-مستدرک الوسایل،ج2،ص134.
3-شجره طوبی،ج1،ص165 با اندکی تفاوت"
تقویم بادصبا
⚑
#بلاغ_مبین⚑
🏴
@mrmazdei🏴