توی ایام فتنهٔ ٨٨ محدوده بیت رهبری شلوغ شده بود. خبر به علامه حسن زاده آملی رسید. با زن و بچه اش آمدن توی خیابان بیت و چند ساعتی نشستن. محافظین متوجه شدن و شناسایی کردن علامه رو، به حضرت آقا اطلاع دادن که علامه آمده توی خیابون و نمی‌روند. آقا اومدن و علامه رو راضی کردن که تشریف ببرند منزل، بالأخره راضی شدن که در خیابان نباشند. تمام حرف علامه این بود که: شنیده ام می‌خواهند به آقا جسارت کنند. با خانواده آمدم که اول از روی پیکر ما رد بشوند و ما آن لحظه را نبینیم.