🔺 میگه پشت تیربار نشستم که دشمن رو بزنم
بعد شلیک های مکرر دیدم دارن من رو میزنن
یواش یواش حس کردم پام داره شُل میشه و میخوام برم عقب
در حال عقب رفتن بودم
نامزدم به ذهنم اومد
بعد یکی بهم میگفت : بدبخت خواهر و برادرهات بعد از تو چی میشن
یه دفعه یه ندایی بهم گفت : نامرد کجا بر میگردی ؟ امروز روزِ امتحان تو است ، بر میگردی نا مرد؟
من هم یه کابل آوردم و پام رو بستم به تیربار که راهی برای بازگشت نداشته باشم...
پرچم بالاست🇮🇷✌️
@mrtahlilgar1