می‌خواهم قبل از اینکه سال نو شود ذهنم را نو کنم شروع کرده‌ام به بخشیدن دارم یکی یکی مرور می‌کنم و می‌بینم خیلی جاها اغراق کرده‌ام در اشتباهات و خطای آدم‌ها که خیلی حرف‌ها و رفتارها ارزش این همه حرص خوردن و به خاطر سپردن رو نداشته و من چقدر بی‌دلیل بار اندوه‌ به دوش کشیده‌ام سال‌ها دارم خشم و نفرتی که سال‌های زیادی در دلم لایه لایه روی هم رسوب شده را دور می‌ریزم و جای خالی آن‌ را با عشق‌های بدون حساب پر می‌کنم چقدر سطحی نگر بوده‌ام پیش از این و چه کودکانه آدم‌ها را قضاوت کرده و آنها را پشت دیوار قهر و غرورم رها کرده‌ام که با کوچکترین واکنشی دور آنها خط کشیده‌ام به آسانی دارم مرور می‌کنم و می‌بخشم و خالی می‌کنم دلم را از هر آنچه باعث رنجش من میشده و مرا آزار می‌داده بیهوده و می‌بخشم خودم را برای تمام روزهائی که با دلگیر شدن‌های مدام و قضاوت‌های بی سر و ته فرصت خوشبختی و آرامش را از خودم دریغ می‌کردم سال دارد نو می‌شود و من از خودم آدم دیگری خواهم ساخت آدمی که نمی‌رنجد از آدم‌ها و حرص نمی‌خورد و دلگیر نمی‌شود و لبخند می‌زند آدمی که به جهان و موجودات و آدم‌ها عشق می‌ورزد آدمی که دلش خواسته بخندد و ببخشد و شاد باشد سال دارد نو می‌شود و من دلخوشم به این که تغییر می‌کنم