کیا با لباس آخوند مشکل دارند ؟! این داستان واقعی رو بخوانید...
خلاصه جریان ازین قراره که یک روز یکی از روحانیون مبلغ برای تبلیغ به روستایی وارد میشه ،بار اولش بوده وارد این روستا میشه ، موقع ورود در همان اول روستا جمعی از بچه های خردسال و کودکان و نوجوانان روستا که این آخوند ملبس رو میبینند ،به ناگهان بصورت خودکار وبی دلیل شروع به سنگ پرانی به این آخوند تازه وارد میکنند،وکلی سنگ پرت میکنند، اخوند باکلی مکافات خودشو نجات میده و از اینکار و روحیه بچه های آن روستا تعجب وجودشو گرفته، متوجه میشه مشکل کار از کجاست ؟! از مردم روستا پیگیر عاقد روستا میشه ،مردم یکی رو معرفی میکنند که فلانی عاقد روستاست، میره سراغ عاقد روستا ، بعدسلام واحوال پرسی ،میگه فلانی گفتند شما عاقد این روستایی ، میتونید صیغه عقد رو برام بخونی، دوستدارم بشنوم ،
عاقد باتعجب شروع به خواندن صیغه عقد دائم میشه !
اخوند تازه وارد که میبینه صیغه غلط خوانده شدمیگه یکبار دیگه میخونی ؟
باز صیغه عقد رو عاقد روستا غلط میخونه !
اخوندباتعجب میگه ،برای مردم هم همینجوری عقد میخونی
عاقد میگه بله، من سالهاست که صیغه عقد این جماعت روستا رو همینجوری میخونم ....
اخوند تازه وارد دیگه یقین میکنه که مشکل بچه هایی که بی دلیل به اخوندها سنگ پرانی میکنند، ریشه ای هست و صیغه عقد پدرومادرشان که غلط خوانده شده وپدرومادر به هم محرم نشده اند ، و نتیجه اش شده اینهمه فرزندان نامشروع
و زنا زاده با دین و اهل بیت ع و آخوند جماعت کینه ریشه ای داره و مشکل داره .دست خودش هم نیست ،نطفه اش مشکلداره
مواظب باشید صیغه عقد بچه هاتونو به هرکسی ندین بخونه
#