گمنامی آرزویم است ... ❤:
روایت
#خواهر شهید_محمدرضا_دهقان
.
با هم رفته بودیم
#کربلا، یک بار دیدم توی رواق روبروی ضریح خوابش برده و من هم برای بقیه جریان خوابیدنش را تعریف کردم.
تا اینکه یک روز که مشغول
#دعا خواندن بودم،
آمد کنارم و گفت چقدر دعا می خوانی؟!! برو بنشین با
#آقا حال کن ،با آقا حرف بزن.
میگفت:
"خیلی خیلی لذت بخش است که خوابت ببرد ، چشم باز کنی و ببینی
#شش_گوشه #ارباب جلوی چشمانت است."
بعد از اینکه خبر شهادتش آمد و رفتیم
#معراج_شهدا به او گفتم به خدا اگر می دانستم خوابت در
#حرم می خواهد این طور بشود و تورا به اینجاها ببرد من هم می آمدم کنارت می خوابیدم .
@Alimaddi