الایمان مخالط لحمک و دمک
وقتی چیزی میخوریم، فوقش مزهاش را حس کنیم و پایین رفتنش از گلویمان را؛ اما از اینکه در مری و معده مان چه بر سرش میآید و روده چطور با آن تا میکند و چطور تبدیل به خون میشود و در سراسر بدن پخش میشود، هیچ درکی نداریم. یا وقتی ضربهای به بدنمان وارد میشود، فقط درد را حس میکنیم اما جنب و جوش اعصاب و مغز و رگها و سلولها را برای مداوا و ترمیم حس نمیکنیم. ماها اینطور هستیم و نسبت به بسیاری از کنشهای جسم مان اشراف نداریم.
بخاطر همین طبیعی است که وقتی میشنویم که «درآوردن تیر از پای علی را به وقت نماز موکول کردند»، سریع میگوییم: «حضرت عجب حضور قلبی داشته» و بحث را در همین جا خاتمه میدهیم. اما به گمانم، مساله عمیق تر از این حرفاست! کسی که گفته «انی بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض» و تاریخ را در پنجهی خود گرفته، حتما به تمامی پیچیدگیهای جسم خودش مُشرِف است و در آنها حاضر و با همه وجوه روحی و جسمی خود در مقابل خدا حاضر میشود.
میخواهم بگویم تیر را از پای علی در نماز بیرون کشیدند چون علی با تک تک سلولهای بدنش در نماز حاضر است و تمامی ذرات وجودش، غرق در ارادهی الهی است و نه فقط قلبش. خب همچین جسمی، طبیعی است که انقدر غرق درلذت حضور ارادهی حق باشد که درد تیر را حس نکند. اینها البته تخمین من نیست؛ فکر کنم پیامبر هم همین را به علی میگفت، وقتی فرمود:
و الایمان مخالط لحمک و دمک
ایمان با گوشت و خونت ترکیب شده ...
🆔
@msnote