دخترا حواستون به خاستگاراتون باشه !
قلبم داشت میومد تو دهنم تا مادرش گفت برید تو اتاق صحبت کنید !
همچین اخمی کرده بود انگار واسه خاستگاری نیومده بود ! ارثِ باباش دستم بود 😏❌
همونجا فهمیدم به زورِ مادرش اومده 😏
تا توی اتاق شروع به حرف زدن کرد انگار دنیا رو سرم خرابشد!
خیلی رُک گفت اومدیم بیرون من میگم شما منو پسند نکردید خوبه ؟!
تا سرمو گرفتم بالا و باهام چشم تو چشم شد ، یهو رنگش پرید و گفت من من حرفمو پس ... نزاشتم حرفشو ادامه بده و دوییدم بیرون که ... ادامه داستان واقعی👇
🦋http://eitaa.com/joinchat/1330839668C6c4c41bd0c