کاملا واقعی 😰⭕️
این پسر در اردوی مدرسه به طرز عجیبی ناپدید شد و تمام تلاش پلیس برای یافتنش بی فایده بود از او نه ردی بود نه نشانی همه چیز عجیب و وحشتناک بود مادرش سال ها امیدوار بود که پسرش زنده است تا بالاخره دو سال بعد درست روز تولدش ناگهان صدای زنگ را شنید و وقتی در را باز کرد
پسرش با دستانی لرزان و صورتی خونی جلوی در ایستاده بود و گریه میکرد مادرش اورا فورا به خانه برد و به پلیس خبر داد گریه های فرزندش تمام شدنی نبود اورا در اغوش گرفتند تا احساس امنیت به او بدهند وقتی لب به سخن باز کرد حقایق و چیزهای وحشتناکی گفت که موهای بدنتون رو سیخ میکنه😳🔞‼️
https://eitaa.com/joinchat/271253528Cc79451e89d
ادامه داستان☝️
بعد از خوندنش دیگه با چشای نیمه باز میخوابی اگه دل جرعتش داری بیا😱❌☝️