خیلی دوست داشتم که سر کلاس فرصت بود و بیشتر دربارۀ این سؤالها با هم حرف میزدیم؛ اما از شما درخواست میکنم که حالا که فرصت کافی نشد، همین جا با دقت به این سؤالات فکر کنید:
✅دربارۀ نگاه کارکردگرایانۀ مذکور سؤالاتی وجود دارد:
1. آیا به راحتی میشود گزارههای صد در صد صحیح تجربی را به دست آورد تا آنها را ملاک و مبنای تحلیل احکام شرعی قرار دهیم؟ دنیای علم تجربی پر از فرضیهها و نظریههایی است که حاصل سالها تحقیق و پژوهش بوده و حالا باطل شده است. گره زدن دین به این تجربههای بطلان پذیر به عنوان راهبرد اساسی، خطری برای دین تولید نمیکند؟
2. چگونه میتوان یقین کرد که فلسفۀ احکام شرعی همین چیزی است که در علوم تجربی به دست میآید؟ اگر همین فلسفه را در نفی حکم دین پیدا کردیم چه؟ (مثال پایین آمدن تمرکز دانشجویان اگر دلیلی برای اثبات زشتی بدحجابی باشد، اگر حجاب کامل نیز همین مشکل را پیش آورد، چه باید کرد؟)
3. تربیت انسان به گونهای که باید فلسفۀ همه چیز را بفهمد تا انجام دهد، چه تبعاتی دارد؟ در این صورت احکامی که نمیتوانیم کارکرد انسانفهم برایش پیدا کنیم چه میشود؟ حالت طلبکاری انسان کارکردگرا را چه کار میکنید؟
4. این کارکردها چرا باید از طرف دین اخذ شود؟ اگر این کارکردها را بشود از طریقی غیر از دین به دست آورد، چه نیازی به دین داریم؟
5. کارکردها در پاسخ به نیازهای انسان است. چه کسی نیازهای انسان را تشخیص میدهد و آنها تعیین میکند؟ اگر در قبال حکمی از احکام دین، نیازی را تشخیص ندادیم، در برابر آن حکم چه کار باید بکنیم؟
6. کارکردگرایی متوجه نیازهای مادی و معنوی این دنیایی است، آیا رسالت حداکثری دین، دنیایی است؟
7. خاستگاه نگاه کارکردگرایانه تمدن غربی با رویکرد مادی و دنیایی است که انسانمدارانه به همه چیز نگاه میکند، نسبت این نگاه، با نگاه خدامحورانۀ توحیدی و آخرت گرا چیست؟
8. از نگاه دین، دنیا اصل است یا آخرت؟ در این صورت کارکردهای دنیایی هم با توجه به نقش آنها در آخرت بررسی میشود یا به صورت مستقل؟
9. اگر نگاه کارکردگرایانه را اصل قرار دادیم، آیا قائل به کارکرد منفی دین هم خواهیم بود؟ اگر از نگاه عدهای دینداری آثار منفی داشت باید چه کار کنیم؟ مثلا با همین نگاه کارکردگرایانه برخی میگویند دین حداکثری حتما موجب اختلاف میشود آن هم اختلافات عمیق و خطرناک. در این صورت مبتنی بر نگاه کارکردگرایانه چه باید کرد؟
10. ما مگر میتوانیم به همۀ کارکردها دست پیدا کنیم؟ برخی از کارکردها قابل تشخیص نیست. حالا اگر حکمی کارکرد پنهان داشت، چگونه ذائقۀ کارکردگرا را نسبت به آن توجیه کنیم؟
11. آیا به خطر گره زدن حقانیت دین به کارکردها توجه کردهاید؟ مسیر چگونه است؟ از کارکردها به حقانیت دین میرسیم یا حقانیت نسبت به کارکرد امری پیشینی است؟ میشود نسبت این نگاه را با پراگماتیسم معلوم کنید؟ در نگاه پراگماتیک حقانیت و صدق، مساوی با سودمندی در عمل است. کدام سود؟ مرجع تشخیص سود کیست؟ این در مقابل نظریهای است که صدق را در مطابقت با واقعیت میبیند.
12. حالا اگر یک عقیدۀ اشتباه ضددینی فایده و کارکرد دنیایی خود را ثابت کرده باشد، چه باید کرد؟ مثلا چینِ کمونیست دومین اقتصاد بزرگ دنیا، مقتدر، تولید کننده و بزرگترین صادرکنندۀ دنیاست. بر اساس نگاه کارکردگرایانه، چه قضاوتی دربارۀ جهانبینی و ایدئولوژی حاکم بر چین باید کرد؟
13. اصلا کارکردهای دنیایی دین، بدون توجه به پایههایی توحیدی و ولایی ارزشمند است؟
🖋عباسی ولدی