امتداد
📖 | صندوق قرض‌الحسنه همسایگی خانم صفرزایی از سال 78 صندوق قرض‌الحسنه‌ای را در جلسات قرآن راه‌اندازی کردند. به این صورت که جلسه اول هر ماه هر کجا برگزار میشد همگی پولشان را می‌آوردند و دفترچه قرض‌الحسنه نیز به افراد داده شده بود و بعد از هر پرداخت در دفترچه یادداشت میشد. کارکـرد صنـدوق ایـن بـود کـه اول هـر مـاه بـه ترتیبـی کـه از قبـل بـا قرعه¬کشـی 100 یا 200هزارتومانی مشخص کرده بودند و یا به قید فوریت، به افراد وام‌ داده میشد و اقساط تسویه‌اش هم مشخص بود. همچنیـن صنـدوق آورده اولیـه هـم داشـت؛ یعنی پولـی کـه در دو مـاه ابتدایـی واریـز کـرده بودنـد، در صندوق باقی مانده بود. از محـل همیـن آورده، مبالغـی بـا بازپرداخت یک ماهـه، به افراد قرض داده میشد. باتوجه به اینکه مردهای ساکن در محله‌شان اکثرا مأموریت بودند و آب شـیرین هم نداشـتند و با تانکر برایشان آب مـیآوردند، پیـش میآمـد کـه شـخصی بـرای خریـد آب یـا خریـد نفـت، پولـی در خانـه نداشـت. یـا کسـی نا گهـان برایـش مهمـان می‌آمـد، یـا بیمـار میشـد و بـه پـول نیـاز داشـت. در ایـن شـرایط بـه درب خانـه خانم صفرزایی مراجعـه مینمودنـد و از سـپرده صنـدوق، قـرض میگرفتنـد و بایـد آن پـول را تـا آخر ماه پـس میدادند خانم صفرزایی میگویند:" افراد بسـیاری هسـتند که حتی الآن هم به من میگویند آن قرضها چندین بار آبـروی مـا را نجـات داده اسـت." چـون خیلی از خانمها دوسـت نداشـتند کسـی بفهمـد نیـاز مالـی دارنـد و خجالـت میکشـیدند از کسـی قـرض کننـد؛ بنابرایـن صندوق، محل خوبی برای رجوعشـان بود و میدانسـتند ایشان رازدار هسـتند و کسـی نمیفهمـد کـه چـه کسـی چـه مقـدار قـرض کـرده اسـت. ضمانـت اجرایـی بـرای بازگرداندن وامهـا و قرضها فقط اعتبـار همسـایگی بـود. هر زمان کسـی پولی را که در صندوق گذاشـته بود میخواسـت، دفترچهاش را می‌آورد، در حضور جمع پولش را میگرفت و تسـویه حسـاب میکرد. 🆔 @mtedad_org