زوار حرم(شیخ حاتمی):
، هر دو آیه را شنیده ای ولکن الله أنزل فیک وفی أشباهک: أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا. شرح این داستان هم که چه جور بر قلب منکرین ولایت امیر المؤمنین و معتقدین به خلافت خلفای به ناحق قفل است و آن اقفال چیست، این هم مباحثی است. فرمود تو - کی قدرت دارد غیر او که به مثل ابی حنیفه بفرماید تو- و اشباه تو مصداق این آیه اید: أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا.
در آن جا دو آیه را آورد .اول فرمود، بعد فرمود در موضع دیگر. در این جا هم نسبت به او و اشباه او ، اشباه او همه را می گیرد من الصدر الی الذیل، منتها فهمی باید که آن اقفال را بفهمد، نه یک قفل است بلکه قفل ها است. بعد فرمود جای دیگری هم باز فرمود کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ.
این یک روایت است، یک جلسه ی اوست . در این روایت هم ریشه ی افکار وهابیت به تمام جهات و هم ریشه ی تمام آنچه ذهبی، فخر رازی ، بخاری ، مسلم ، ابن حجر ، بافته اند پنبه می شود، منتها [با] آن فهمی که درک کند دقائق کلام او را. لا نعد الرجل منکم فقیها حتی یعرف معاریض کلامنا.
گوهری بود که احدی او را نشناخت. اسم چه اسمی است؟ اسمی است که پیغمبر گذاشت. امام چهارم هم بیانش این است:اسمه عند أهل السماء الصادق - نه زمین! این جا عرضه ای نیست، خبری نیست؛ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ - اسمه عند أهل السماء الصادق ، در ملکوت أعلا اسم او صادق است. کسی که اسم او صادق است واضع اسم، پیغمبر خاتم است. در ملکوت أعلا مسمی به این اسم است. نص بیان خودش این است... آن، کلمات مخالفین بود، اما از خود او که صادق به قول مطلق است، بیانش این است: آنچه در آسمان است می دانم؛ أعلم ما فی السماوات . مفهومی از مفهوم ما اوسع نیست. آنچه در آسمان ها است می دانم، آنچه در زمین است می دانم، آنچه تا قیامت است می دانم. بعد هم این کلمه را برهانی کرد، گفت: همه را از قرآن در می آورم، وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ ، این نص قرآن است. این قرآن تبیان کل شیء است. اگر کسی نباشد که آن تبیان کل شیء نزد او نباشد ، خواه ناخواه طب بدون طبیب می شود، می شود قانون بدون مفسر ، پس بالضروره آن کسی که فرموده: وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ ، کسی را هم در هر زمانی معین کرده که عنده علم الکتاب.
این کلمه را و این روایت را قطب الدین راوندی نقل می کند. رجال باید شناخته شود. او کیست ، مقامات علمی و عملی او چیست؟ قبل از آن کلمه این کلمه لازم است:
فرمود: می دانم آنچه در آسمان است آنچه در زمین است آنچه تا قیامت است. ممکن است بیسوادی تعجب کند ولی آن قدر جلوه کرد که در [کتاب] حیات الحیوان آن نویسنده ی محقق سنی می نویسد: جفری است و آن جفر نزد جعفر بن محمد است و در آن جفر تمام آنچه تا قیامت است مسطور است. این هم کلمه ی مخالف . افسوس! که ما هم قاصریم هم مقصر ، نشناختیم، نشناساندیم. مردمی که اهل علم هستند ، عمری در این مباحث دقیق کار می کنند، باید در این ایام دامن به کمر بزنند مقامات او را به عامه ی مردم بفهمانند تا روز شهادت این مملکت یکپارچه عزا و شیون شود. رحم الله من أحیی أمرنا؛ خوشا به حال آن کسانی که به این دعا موفق شدند.
قطب راوندی نقل می کند از ابو حمزه، گفت: در یک سفری با آن امام مسافرت کردیم در صحرا ، رسیدیم به نخل یابسه ، یک نخل خشکی ، امام تکیه داد به آن نخل؛ ابو حمزه نقل می کند ، لب ها حرکت کرد اما من نفهمیدم چه گفت، بعد آن کلمه ای که شنیدم خطاب کرد به آن نخله ی خشک، فرمود: أیتها النخل اطعمینا ، ای نخل ما را اطعام کن! ابوحمزه گفت، به مجرد این که این کلمه را گفت: دیدم نخله سبز است، خوشه های خرما معلق است، خم شده تا به دست امام رسیده ، چند دانه چید ، من هم از آن خرما خوردم . علم آن، قدرت این . گفت: یک اعرابی تماشاگر بود وقتی این منظره را دید گفت: همچو سحری و همچو ساحری در روزگار نیست! تا این کلمه را گفت امام آن اعرابی را خواست، فرمود: سحر نیست، ما وارث انبیا ایم آنچه تمام انبیا دارند نزد من است ، یکی از آن ها را نشان دادم. قدرت این است . بعد فرمود: اگر می گویی سحر است می خواهی الان دعا کنم تا تو مسخ شوی. از خود او استفتسار کرد. می خواهی یا نه ، تو را الان بر می گردانم به صورت سگی؛ گفت: اگر قدرت داری بکن ، تا خواست لب ها حرکت کرد. ابو حمزه گفت: دیدم اعرابی سگی است یتوسوس ، دوان دوان رفت رو به خیمه اش. خانواده اش او را زدند، بیرون کردند ، خبر ندارند. گفت: سگ برگشت، مقابل امام نشست، من نگاه کردم دیدم از چشم ها اشک می ریزد، سر می جنبد. بعد حضرت فرمود: بیا! تا آمد گفت: حالا باور کردی سحر نیست، الان آدم بشو ، گفت: یک مرتبه دیدم این سگ همان آدم است.
در یک مجلس این است. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. وقتی اراده متصل شد به اراده ی او، خاصیتش ا