مهدویت تا نابودی اسرائیل
🌾قحطی بزرگ 4⃣2⃣قسمت بیست وچهارم و مـردم از ناچـاری علـف🌾 و يونجـه ميخورند؛ و يا دانه هـای گنـدم را
🌾قحطی بزرگ 5⃣2⃣قسمت بیست وپنجم او همچنين اضافه می كنـد : من شخصاً در كنار جاده ها در ايران، جسد ايرانيان مرده و يا افراد در حال مرگ در اثر گرسنگی را ديـدم. مـيگوينـد برخی از آنها توسط اشخاص، مبالغی به عنوان كمك دريافت كرده اند، امـا اين مبالغ در جايی كه غذايی برای خريدن نيست، به كـار نمـيآيـد. مـن همچنين مردم گرسنه ای ديدم كه مردار حيوانات را ميخوردند و حريـصانه برگ های تنك علف هايی را كه هنوز آفتاب سـوزان تابـستان پژمـرده شـان نكرده بود، می بلعيدند. صحنه رقتبار ديگر، مردم محتضری بودنـد كـه در طول جاده به خاك افتاده بودند. زير آفتاب سوزان، مگـس هـا چـشم هـای شيشه مانند و به طور غيرطبيعی بزرگ آنها را مـيخوردنـد و از آنجـا كـه توانی برای حركت يا بلعيدن نداشتند، برگ درختان و علف ها از دهانـشان بيرون زده بود قحطی در غرب ايران؛ 💠مشاهدات سرگرد داناهو داناهو، خبرنگ ار مشهور جنگی كه به ارتش انگلستان پيوسته بـود، در ژانويه 1918 به عنوان افسر اطلاعات، مأمور به خدمت در نيروی هـيس هيس»- دنسترفورس - شده بود . او در 5 آوريـل 1918 وارد ايـران شـد . وی نخستين مشاهداتش را چنين شرح مي دهد: 🔹«در آن سوی جبهه درباره وخامت اوضاع اقتصادی ايران و كمبود مواد غذايی بسيار شنيده بودم؛ امـا اكنون پس از روبرو شدن با اين واقعيت هولناك، برای نخستين بـار معنـی كامل آن را دريافتم. او به توصيف صحنه ها می پردازد: «اجساد چروكيـده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتـاده انـد. در ميـان انگـشتان خشكيده آنان همچنان مشتی علف كه از كنار جاده كنده اند و يا ريشه هايی كه از مزارع درآورده اند به چشم ميخورد؛ با اين علفها ميخواسـتند رنـج ناشی از قحطی و مرگ را تـاب بياورنـد. در جـايی ديگـر، پابرهنـه ای بـا چشمان گود افتاده كه ديگر شباهت چندانی به انسان نداشت، چهار دسـت و پا روی جاده جلوی خودرويی كه نزديك ميشد ميخزيد و در حالی كه نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس ميكرد... در قصر شيرين كه توقف كوتاهی داشتيم، به سرعت از سوی جماعت گرسنه ای كه غذا طلب ميكردند محاصره شديم. زن فقيری با كـودكی كـه در آغـوش داشت به ما التماس ميكرد كه كودكش را نجات دهیم 👉 @mtnsr2