🍃🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 هزینه ی سفر حج رفته بود مکه.وقتی برگشت، با همسرم رفتیم دیدنش. خانه شان آن موقع، درکوی طلاب بود. قبل از این که وارد بشویم، توی راهروچشمم افتاد به یک تلویزیون رنگی، با کارتن و بند و بساط دیگرش. بعد از احوالپرسی و چاق سلامتی، صبحت کشید به سفر حج او، و اینکه چه کارهایی کرده و چه آورده و چه نیاورده.می خواستم از تلویزیون رنگی سؤال کنم، اتفاقاً خودش گفت: از وسایلی که حق خریدنش رو داشتم، فقط یک تلویزیون رنگی آوردم. گفتم: ان شاءاالله که مبارك باشه و سالهای سال براتون عمر کنه. خنده ي معنی داری کرد و گفت:اون رو برای استفاده ی شخصی نیاوردم. پس براي چی آوردین؟ آوردم که بفروشم و فکر می کنم شما هم مشتری خوبی باشی آقا صادق. چرا بفروشین حاج آقا؟ گفت: راستش من برای این زیارت حجی که رفتم، یک حساب دقیقی کردم، دیدم کل خرجی که سپاه برای من کرده شانزده هزار تومان شده. مکث کرد.ادامه داد: حالا هم می خوام این تلویزیون رو به همون قیمت بفروشم که پولش رو بدم تا خدای نکرده مدیون بیت المال نباشم. ساکت شد. انگار به چیزی فکر کرد که باز خودش به حرف آمد و گفت: از تو بازار هم خبر ندارم که قیمت اینا چند هست. مانده بودم چه بگویم.بعد از کمی بالا و پایین کردن مطلب، گفتم:امتحانش کردین حاج آقا؟ صحیح و سالمه. گفتم: من تلویزیون رو می خوام، ولی تو بازار اگر قیمتش بیشتر باشه چی؟ گفت:اگر بیشتر بود که نوش جان تو،؛ اگر هم کمتر بود که دیگه از ما راضی باش.... تلویزیون را با هم معامله کردیم به همان قیمت شانزده هزار تومان. پولش را هم دو دستی تقدیم کردم به سپاه، بابت خرج و مخارج سفر حجش. الان سالها از آن جریان می گذرد.هنوز که هنوز است، گاهی همسرم از آن خاطره یاد می کند و از حساسیت زیاد شهید برونسی، نسبت به بیت المال. 👉 @mtnsr2 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸