وعشق جگر میخواهد...: 🔸تو مراسم بود ... شب اول یه هم اومد مراسم ... 🔹براش یه مترجم گذاشتیم ... شبای بعد همین جور هی تعداد زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه رو هم برا مراسم بگیریم 🔸شب آخر 150 تا گفتن که میخوان بشن! 🔹پرسیدم برا چی میخواهین بشین؟! همه نگاه کردن به که شب اول اومده بود ! 🔸ازش پرسیدم برا چی ؟!! گفت شب اول یه تیکه از جوانی رو خوندی!!! 🔹 .... 🔸همونی که وقتی رو گذاشت رو پای خودش، سه بار رو انداخت و گفت جایی که علی_اکبر بوده جای نیست!! 🔹ولی رو گذاشت رو پاهاش و جوان شد!! من رفتم و گفتم بیاید که رو پیدا کردم که توش و فرقی نداره ... http://eitaa.com/nbaaa