دوباره مینشینی زیرِ بام ِآسمان با من شراب عشق مینوشی عزیزم هم زمان با من چه رویاییست لبخندت نشسته گوشه ی سینی تو آقایِ غزل ها، میشوی هم استکان با من و دستان تو در یک روز ِعصرِ سردِ پاییزی چه گرمای دل انگیزیست وقتی ناگهان با من دلم را با انار سرخ لب تا ناکـــــجا بردی تو میرقصی و بر پا میشود موج ِبنان با من هم اینکه خوب هستی بی بهانه دوستت دارم هم اینکه دوستم داری وهستی مهربان با من خدا دنیای من راقد ِآغوشت بنا کرده تو هم مثل خدا تا آخر دنیا بمان با من کپی شعر با نام شاعر @nabzeghalam