جوان بود اما به زحمت راه می رفت.. آنقدر که یک نفر زیر بغلش را گرفته بود.. سر جایش که نشست از جیبش یک مهر کوچک بیرون آورد.. بلند شد و مشغول نماز شد... رکوع و سجود را که بجا میآورد بدنش می‌لرزید.. ام اس داشت.. خوشا به حال خدا که همچین بنده ای دارد♥️ 💬 زینب نظری روایت هایی از دلدادگی ... 🔰|رسانه هنری نفحات|🔰 @nafahat_graphic