گردان حمزه رسیداسکله
بچه ها اکثر اشنا بادیدن همشهریانم
روحیه تازه ای گرفتم
کنارسنگر پیرمردزنده دل
شهید حسین شیرافکن
را دیدم روبوی وخوش بش
معلم اخلاق شهید خیرالله نانوا
و
در کناربرادرش فرمانده گردان سردار نانواکناری
شهید علی اثنی عشری واسدی وجعفرساداتی همه همه دور فرمانده گردان راگرفته تا بنا به دستور عازم خط بشن
با کمی پناه گرفتن کنار خاکریز اسکله
به نوبت دسته به دسته به سمت خط حرکت کردن
تواین خمپاره باران سنگین
خدا میدونه چند نفر سالم میرسه
واقعا اینجا کربلاست کناراسکله این همه انفجار وگلوله باران
مسیرجاده وخط را نمیشود گفت
ناگهان باور کردنی نبود اتش
مینی کاتیوشا ما به ردیف
وشلیکهای خودی شروع
عمل کرد. زمین زمان عراقی ها وادوات انها تا به خط بیایند را بهم زد