📙 بخوانید| نقد پلانتینگا بر تكامل باوری داوكينز
پس از آنكه در قرن هفدهم ميلادي مدعاي تعارض علم جديد و دين، در بستر مناقشات ميان احكام نجوم جديد و آموزههای كتاب مقدس مسيحي، شكل گرفت، داروينيسم سربرآورده در قرن 19جبهه جديدی گشود وبر آتش تعارض در بسترمناقشه ميان آفرينشگرايي، به منزله يكي از آموزههای اصلي كتاب مقدس مسیحي، و تكامل گرايي زيست شناختی دامن زد ومدعی شد كه اين آموزه دينی استحكام و اتقان علمي ندارد. داوكينز، به عنوان يكي از مدافعان پر سر و صداي داروينيسم، نيروهای كور طبيعی را براي توضيح پيدايش انسان كافي دانست
و به بي نيازی از خدا حكم كرد. پلنتينگا، ضمن كوشش بـراي صورتبندی تكامل باوري، دو مدعاي اصلي تكامل باوري، يعنی «تصادفي» بودن تكامل و همچنين مدعاي منشأ مشترك، را به چالش ميگيرد و تاكيد مي كند كه نتايج مورد
نظر تكامل باوران به طور خاص، و مدعيان تعارض علم و دين بـه طور عام، نه برعلم، بلكه بر پايه تركيب از علم و طبيعتگرايي متافيزيكي استوار است. اوافزوده طبيعتگرايي متافيزيكي به علم را نه پذيرفتنی ميداند و نه ذاتی. تبيينهای علمی، بلكه علم جديد را با باورهای ديني سازگارتر مي پندارد.
@naghdeelhad