❌ شبهه ⬅️⬅️⬅️ زندگی یک خداباور جبر است یا اختیار ابتدا برایتان مثالی میزنم روزی پدری به پسرش می گوید امروز من تو را به رستوران خواهم برد ، هرجا که تو بخواهی ولی بهتر است رستوران شماره 2* را انتخاب کنی...پسر به پدرش میگوید خیر من از رستوران شماره 3 بیشتر خوشم میاد پس چون شما گفتید من میتوانم رستوران را انتخاب کنم به رستوران شماره 3* بریم...پدر میگه البته که تو باید رستوران را انتخاب کنی ولی اگر به رستوران شماره 2* نرویم من مجبور میشوم یک هفته پول تو جیبی تو را قطع کنم .پسرم حالا بازم میل خودت است انتخاب کن به کدام رستوران برویم.. پسر : ولی اخه پدر اینجوری شما دارید تصمیم میگیرید و من رو مجبور میکنید تصمیم شما را انتخاب کنم ، اسم این اختیار نیست.. باشه پس به اختیار شما به رستوران شماره 2* میریم.... حالا این داستان را با داستان یک باورمند به خدای خیالی مقایسه میکنیم... خدا : بنده ی عزیزم تو مختار هستی انتخاب کنی و مجبور نیستی من رو پرستش کنی اصلا ، به هیچ وجه مجبور نیستی...امّا اگر من رو پرستش نکنی من تورا به جهنم میفرستم و در انجا تو را به مدت طولانی در جهنم خواهم سوزاند...بله اگر من رو پرستش نکنی در دهانت سرب داغ و بوگندو میریزم.. امّا باز هم تو مجبور نیستی من رو پرستش کنی... از شما التماس تفکر دارم، آیا اسم این عمل اختیار است یا اجبار!! خدای خیالی شما دارد شما را از اتش جهنم میترساند که به زور به او سجده کنید و شما مجبور هستید از ترس جهنم به او سجده کنید... پس هیچ وقت زندگی یک تئیست اختیار نیست... آنتی تئیست... 🍃🍃🍃قسمت اول🍃🍃🍃 پاسخ🌻🌻: خوب شبهه را بخوانید و قبل از خواندنِ پاسخ بنده، فکر کنید... ببینید پاسخ آن را می دانید؟ واقعا" این گونه است؟ واقعا" خدا از یک طرف می گوید آزادی و از طرف دیگر می گوید عذابت می دهم؟ 🌸 اما بررسی: سبحان الله وقتی این شبهات را می بینم ضعف ملحدان و ناباوران را چقدر به زیبایی درک می کنم که برای انحراف جوانان به منجلاب الحاد از هر نیرنگی استفاده می کنند. چه زیبا گفته سعدی شیرازی: به وقت ستیز و به وقت گریز بگیرد دست سر شمشیر تیز در مطالب گذشته هم اشاره نموده ایم که آزادی یعنی: ""آنچه که به نفعت است و به خواهی انجام دهی، کسی جلوی راهت را نگیرد...."""و اصلا" به این معنا نیست که هر کاری خواستی انجام دهی و کسی جلو دارت نشود! ناباوران هنوز هم درک درستی از آزادی ندارند! مثال رستوران و پول توجیبی را مطرح کرده اند!!! همین مثال را با کمی تغییرات مشاهده بفرمایید(چون مثال آنها کاملا" ناقص است و گویای واقعیت امر نیست، چون برای به حرف پدر گوش ندادن عواقب بدی در نظر نگرفته اند) پسر: پدر من میخواهم با دوستهایم به کوه بروم به فلان منطقه... پدر: نه پسرم اونجا منطقه ی عملیاتی هست و پر از مین! و هنوز آنجا را پاکسازی نکرده اند، هر که آنجا رفته کشته شده است پسر: نه پدر من دوست دارم که به آنجا بروم پدر: میل خودت است، من مطمئنم با رفتن به آنجا خطر مرگ در کمینت است. یا ناقص العضو می شوی یا خوراک حیوانات می شوی، ولی میل خودت است میخواهی برو! 🍁🍁 آیا این تذکر به معنای سلب اختیار از فرزند است؟ پدر مطمئن است که خطر مرگ او را تهدید می کند ولی خود به زور میخواهد برود؟ و اینجاست که اصلا" پدر نباید اجازه دهد فرزندش برود، آزادی به او و اجازه دادن برای رفتن نوعی خیانت به آن فرزند محسوب می شود، زیرا آن پسر نمیداند. پروردگار متعال هرگز به ما اجازه پیمودن راه خطا را نداده است، هر چند مختار هستیم ⏺ پس در یک جمع بندی تا اینجا: اختیار وجود دارد، ولی اجازه داده نشده که به سمت تباهی برویم و استفاده ی نادرست از آن داشته باشیم. اما این سوال مطرح می شود با این شرایط خداوند چرا این اختیار را داده است؟ ادامه دارد... نویسنده جناب م.یوسفی ☑️ @naghdeelhad