وي اظهار مي‌دارد اگر مخالفان اين ايده‌ به نقد و بررسي حقيقت‌جويانة آن بپردازند، «صاحب این قلم حاضر است با شعف و شوق با آنها به بحث و گفتگو بنشیند.»(همان) ما هم بر اساس وظيفة علمي و حقيقت‌جويانة خود به نقد اين ديدگاه مي‌پردازيم و اميدواريم که جناب شبستري نيز به عهد خود وفا نمايند و همانطور که گفته‌اند با رعايت همة آداب حقيقت‌جويي بعد از مطالعة دقيق اين نقدها، «با شعف و شوق به بحث و گفتگو بنشيند.» و برخلاف روية سابق‌شان، از برچسب‌ زدن‌هاي ناورا خودداري نمايند و اينجانب را، همچون ساير منتقدان‌شان، به جزم‌انديشي متهم نکنند؛ کاري که متأسفانه تا به حال، به شيوة ساير مدعيان روشنفکري، در پاسخ منتقدان خود انجام داده‌اند. (همان) تقرير مدعا جناب شبستري مدعي‌اند شرط لازم و ضروري فهم و تفسير هر گونه متن و کلامي از جمله‌ قرآن اين است که ساخته و پرداخته يک انسان باشد. يعني اگر کسي قرآن را کلام خداوند بداند، امکان ندارد به فهم يا تفسير آن دست يابد. وي تلاش کرده است تا اين مدعا را در سلسله مقالاتي تحت عنوان «قرائت نبوي از جهان»، که از فاصلة زماني بهمن سال ۱۳۸۶ تا ارديبهشت سال ۱۳۹۴ منتشر کرده‌اند، اثبات نمايند. ما در اين مختصر بر آنيم تا ادلة اقامه شده بر اين مدعا را مورد بررسي و نقد قرار دهيم. [۴] پيش از هر چيز مناسب است مدعاي ايشان را از زبان خودشان نقل کنيم. ايشان مدعاي خود را به شکل‌هاي مختلف و با عبارت‌پردازي‌هاي گوناگوني در جاهاي متعددي بيان کرده است. در نخستين مقاله از مقالات «قرائت نبوي از جهان» مدعاي خود را چنين بيان مي‌کند: تأمل در شیوه‌های سخن‌گویی انسان و تفاهم میان انسان‌ها نشان می‌دهد که اگر پیامبر اسلام خود را مانند یک بلندگو یا یک کانال صوتی معرفی می‌کرد که کار آن تنها منتقل کردن یک سلسله اصوات منظوم به مخاطبان است که مثلاً در گوش خود می‌شنود، یا فرشته‌ای برای وی می‌خواند ... سخن او از سوی مخاطبان اصلاً فهمیده نمی‌شد و برای آنها معنا و مفهوم نداشت و چنین کلامی نمی‌توانست مبنای دعوت وی و گفت و گوی تاریخ‌ساز حاصل از آن باشد و اصلاً ممکن نبود گفت و گو و مفاهمه‌ای به وجود آید. (شبستري، ۱۶بهمن ۱۳۸۶) در دومين مقاله از مقالات قرائت نبوي از جهان، مدعاي خود را اينگونه بيان مي‌کند: قرآن (مصحف شریف) را به مثابه یک متن زبانی عربی قابل فهم برای همگان (اعم از مؤمن و غیرمؤمن) تنها به انسان (پیامبر اسلام) می‌توان منسوب کرد و آن را کلام یک انسان باید دانست. نسبت دادن (اسناد حقیقی) مستقیم و بلاواسطه این متن با مشخصه یک متن عربی به خدا نه تنها مفهوم همگان بودن آن را از میان می‌برد؛ بلکه اصل «مفهوم» بودن آن را ناممکن می‌سازد. (شبستري، ۲۲ بهمن ۱۳۸۷) جناب شبستري در نوشتاري ديگر که به تلخيص و تبيين مدعا و ادلة مقالات پانزده‌گانة خود دربارة قرائت نبوي از جهان مي‌پردازد، آخرين تقرير مدعاي خود را چنين بيان مي‌کند: فهم و تفسیر همگانی (بین الاذهانی) متن و کلام قرآن، تنها در صورتی میسر است که آن متن و کلام را مانند همه متن‌ها و کلام‌های زبانی دیگر، موجودی پدید آمده در جهان بین الاذهانی انسانی و پرداخته شده به وسیله انسان و گفتار انسان به شمار آوریم. (شبستري، ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴) خلاصة مدعاي ايشان اين است که «متن قرآن، کلام خدا نيست و نمي‌تواند باشد؛ بلکه کلام يک انسان و پرداختة شخص پيامبر است» بعد از آشنايي با مدعاي جناب شبستري بايد ديد که دليل ايشان براي چنين ادعايي چيست. در اينجا مي‌کوشيم با استناد به متن سخنان ايشان، و با نهايت همدلي، مهم‌ترين ادلة وي را تقرير کنيم و سپس بهرة آنها از حقيقت و برهان را با ترازوي انديشه و انصاف بسنجيم. دليل اول: از راه برداشت مخاطبان قرآن يکي از ادله‌اي که جناب شبستري براي اثبات مدعاي خود اقامه کرده‌اند اين است که عموم مخاطبان پيامبر اين برداشت را از قرآن داشتند که قرآن، ساخته و پرداختة شخص پيامبر است. آنان هرگز با پيامبر به عنوان ناقل سخنان خدا رو به رو نبودند! بلکه خود را صرفاً با فعاليت‌هاي گفتاري شخصي که مدعي نبوت بود روبرو مي‌ديدند، حتي اگر او ادعا مي‌کرد که صرفاً ناقل سخنان خداوند است، تنها چيزي که براي مخاطبان قابل فهم بود، همين ادعا بود که از زبان پيامبر شنيده مي‌شد؛ و نه خود آن متني که واقعاً کلام و سخن خدا باشد. وي اين ادعا را در جاهاي مختلفي بيان کرده است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي‌کنيم: آنچه مخاطبان از پیامبر می‌شنیدند کلام خود محمد(ص) بود که به عنوان یک انسان نبی آن را ایراد می‌کرد. (شبستري، ۲۷بهمن ۱۳۸۷) فهم این متن به صورت یک گفتار شفاهی و سپس متن مکتوب از آنجا ناشی می‌شد که یک انسان مدعی نبوت آیاتی را می‌خواند که در مقام تجربۀ مخاطبان مؤمن و نامؤمن وی، نخست و بلاواسطه «فعل گفتاری» خود او تجربه می‌شد و به این جهت مفهوم می‌گشت. (شبستري، ۲۷ارديبهشت ۱۳۸۹)