قطعه ای از مهمدمجتحدشبستری:
کتابهای مقدس در پی دانا کردن ما نیستند ، می خواهند به ما فهمی - روحیه ای - زاویه ای دیگر ببخشند ،
برای فهمیدن چیزی لازم است خود را در آن بریزیم ، با آن بیامیزیم ، سهراب می گفت : « الاغی دیدم که ینجه را می فهمید » چرا که الاغ ینجه را می خورد ، با دانستن کتابهای مقدس - حظ معنوی نمی بریم ، با تلاش برای فهم جهان کتابهای مقدس که از معبر ریختن خود در لحن و آوای آن ممکن می شود ، می توانیم مایه های معنا را شکار کنیم ،
منبع : معنا گرا زیستن ، از درس گفتار محمد شبستری ،
آقای شبستری!
وجدانا خودت می فهمی چی میگی؟!
شما که میگی از کلام خدا تجربه نداریم چطور میخواهی لایه های معنا را آشکار کنی؟!
شما که میگی کتاب مقدس گفتار یک انسان جایز الخطاست چرا خودت را برای معنای خطای یک انسان هزار و چند سال پیش به زحمت میندازی؟!
شما که میگی بدون داشتن روش هرمنوتیک نمیشود کلام مقدس را فهمید و مفسران اول باید روش خود را تبیین کنند...
شما خودت با کدام روش ادعای فهم کلام مقدس را داری؟!
وجدانا خودت می فهمی چی میگی؟!
بعد از عمری تلاش کتاب مقدس را با ینجه ( لابد منظورت یونجه است!) مقایسه میکنی؟!
این اوج ادب ورزی شماست؟!!!
شما بقول خودت چطوری خودت رو در لحن و آوای کلام مقدس میریزی؟!
اینها که میگی شعراست پدرجان نه فلسفه!!!
شعر و فلسفه را قاطی پاطی کردی باباجان!!!
اینهاست نتیجه یک عمر دم از منطق و فلسفه زدن و کباده منطق کشیدن؟!
اینهاست نتیجه منطق آآآآآآلمانی خواندن؟!
این شعرها را در اشعار جوانک هایی که جیغ بنفش می کشیدند بیشتر و پیشتر خوانده بودیم.... حرف علمی و منطقی چی داری پدرجان؟!