🔹علی اکبر رفت و وقتی دید شهید نمیشه برگشت و گفت بابا عطش داره منو می کشه، سنگینی زره منو داره خسته میکنه، یعنی بابا نکنه از من دل نکندی ، بذار برم😭😭
🔹دیدید بعضی وقت ها باباها روشون نمیشه جوونشون رو بغل کنند و رو بوسي کنند، فرمود ببین لبای بابات تشنه تره😭😭😭
🔹حتما داره زینب کبری از دور نگاه میکنه صحنه رو، بابا و علی اکبر دارن خداحافظی میکنند😭
🔹همتون ميدونيد زینب اومد کنار بدن علی اکبر و این اولین بار زینب از خیمه بیرون اومد😭😭