🌺🍃 نامه 41 : ✍️ نامه آن حضرت است به يكى از عاملان خود _ بخش دوم ♨️ واى بر تو گويى با خود چنين نهادى كه مرده ريگى از پدر و مادر خويش نزد كسانت فرستادى. پناه بر خدا آيا به رستاخيز ايمان ندارى، و از حساب و پرسش بيم نمى‌آرى اى كه نزد ما در شمار خردمندان بودى چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى❓ حالى كه مى‌دانى حرام مى‌خورى و حرام مى‌آشامى و كنيزكان مى‌خرى و زنان مى‌گيرى و با آنان می‌آرامى. از مال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدانى كه خدا اين مال‌ها را به آنان واگذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان مصون داشته ❗️پس از خدا بيم دار و مال‌هاى اين مردم را باز سپار، و اگر نكنى و خدا مرا يارى دهد تا بر تو دست يابم كيفريت دهم كه نزد خدا عذرخواه من گردد، و به شمشيريت بزنم كه كس را بدان نزدم جز كه به آتش درآمد. ✳️ به خدا اگر حسن و حسين چنان كردند كه تو كردى از من روى خوش نديدندى، و به آرزويى نرسيدندى، تا آن‌كه حق را از آنان بستانم و باطلى را كه به ستم‌شان پديد شده نابود گردانم، و سوگند مى‌خورم به پروردگار جهانيان كه آن‌چه تو بردى از مال مسلمانان، اگر مرا روا بود، شادم نمى‌نمود كه به دستش آرم و براى پس از خود به ميراث بگذارم. پس لختى بپاى كه گويى به پايان كار رسيدى و زير خاك پنهان گرديدى، و كردار تو را به تو نمودند. آن‌جا كه ستم‌كار با دريغ فرياد برآرد و تباه‌كننده- عمر- آرزوى بازگشتن دارد. «و جاى گريختن نيست». @nahgolbalagh