🌺🍃بخش پایانی خطبه سوم (خطبه معروف به شِقشِقيّه )👇 اَما وَ الَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَاَ النَّسَمَةَ، لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ، وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ الل‍هُ عَلَی الْعُلَماءِ اَنْ لایقارُّوا عَلی كِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم، لاََلْقَیتُ حَبْلَها عَلی غارِبِها، وَ لَسَقَیتُ آخِرَها بِكَاْسِ اَوَّلِها، هان! به خدایی كه دانه را شكافت، و انسان را به‌وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام‌بودن حجت برمن به‌خاطر وجود یاور نبود، و اگر نبود عهدی كه خداوند از دانشمندان گرفته كه دربرابر شكم‌بارگی هیچ ستم‌گر و گرسنگی هیچ‌مظلومی سكوت‌ننمایند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش می‌انداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب می‌كردم، وَ لَاَلْفَیتُمْ دُنْیاكُمْ هذِهِ اَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز! آن‌وقت می‌دیدید كه 🔴 ارزش دنیای شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است. چون سخن مولا به‌این‌جارسید مردی از اهل عراق برخاست و نامه‌ای به او داد، حضرت سرگرم خواندن شد، پس‌ازخواندن، ابن‌عباس گفت: ای امیرالمؤمنین، كاش سخنت را از‌همان‌جا كه بریدی ادامه‌می‌دادی! حضرت فرمود: هَیهاتَ یا ابْنَ عَبّاس، تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ. هیهات ای‌پسرعباس، این‌آتش درونی بود كه شعله‌كشید سپس فرونشست! ابن‌عباس می‌گوید: به‌خدا‌قسم برهیچ‌سخنی به‌مانند این‌كلام ناتمام امیرالمؤمنین غصه‌نخوردم كه آن انسان والا، درد دلش را با‌این‌سخن‌رانی به‌پایان‌نبرد. @nahgolbalagh