🔻«هشتسال عبرت»، کافی نیست؟!
مهدی جمشیدی
[1]. یکی از بزرگان حوزوی گفتهاند: گرانی برای مردم، طاقتفرسا شده و اینکه با «بسیاری از کشورها» قهر باشیم، به ضرر مردم است.
[2]. عبارت ایشان، دلالت بر همان معنایی دارد که رهبر انقلاب در بیانیۀ گام دوّم انقلاب از آن با تعبیر «تحلیلِ سراپا غلط» یاد کرده است؛ اینکه مشکلات معیشتیِ مردم را نه به «اراده و توانمندیِ مسئولان» و «ظرفیّتهای وطنی و بومی»، بلکه به «مناسبات خارجی» متصل کنیم و در پی «اقتصاد برونزا» باشیم.
[3]. جالب است که این حرف را حسن روحانی، «هشت سال پیش» مطرح کرد و به واسطۀ آن، عوامِ ظاهربین و بیتحلیل و سطحینگر را فریفت و از آنها رأی گرفت. البتّه غلطبودنِ این تحلیل، در «عمل» ثابت شد، و «هشت سال» مذاکره و بازی با سند ننگینِ برجام، هیچ حاصلی برای سفرۀ مردم نداشت. امّا امروز پس از «هشت سال»، همین سخن ناصواب را از زبان یکی از بزرگان حوزوی میشنویم. هم «تقلیدِ سیاسیِ» ایشان از نیروهای سکولار بسیار مذموم هست، هم «تأخیرِ سیاسیِ» ایشان در تکرار این تحلیل سراپا غلط. نمیدانم «تقلیدِ» ایشان را مذمّت کنم یا «تأخیر»شان را.
[4]. صدق گفتۀ ایشان، از حامیان سخنشان پیداست؛ علی مطهری و مهدی نصیری و فرید مدرسی و ... . «ورشکستگان سیاسی»، در کمین نشسته بودند که لقمهای را از دهان ایشان بربیایند و بر آن، موجسواری رسانهای کنند. و چنین نیز شد.
[5]. استاد مطهری، بسیار نسبت به «بیوت علما»، حسّاس بود. ایشان زمانی به حاج احمدآقا گفته بود: «مراقب باشید بیت آقای خمینی، مانند بیت آقای بروجردی نشود». اغلب اینگونه است که مراجع به دلیل «ارتباطات محدود» و «محیط بسته»ای که در آن هستند، با واسطه با «واقعیّت» تماس دارند و این واسطهها، همان «اعضای دفتر» هستند. در واقع، اعضای دفتر، «مهندسانِ مواضع» و «طرّاحانِ ذهن» این بزرگان هستند. این وضع، خاص آیتالله بروجرودی نبود، بلکه آیتالله شریعتمداری و آیتالله منتظری نیز دچار این آسیب بودند. برخی دیگر نیز چنین هستند که لازم به نامبردن نیست.
[6]. اینکه بعد از هشت سال «سرافکندگیِ ملّی» و «فقر عمومی» که حسن روحانی با فریبکاریِ رسانهای و خطابههای دروغین بر مردم تحمیل کرد، بدانیم که «بیراهۀ مذاکره» به مقصد نمیرسد، حتّی محتاجِ نیز بصیرت نیست؛ چنانکه امروز، مردم کوچه و بازار هم از غرب ناامیدند و میدانند و مشکل اصلی، «کفایت حاکمان» بوده است نه «سیاستهای کلّیِ نظام در زمینۀ مناسبات خارجی». مشکل این بوده که حسن روحانی، «تنبلی» و «ناکارآمدی» و «بیکفایتیِ» خویش را بر ایران تحمیل کرد و سرمایههای ملّی را به باد داد و آتشِ «فساد دولتی» را شعلهور ساخت. امّا افسوس که این بزرگِ حوزوی، چنین برداشتی ندارد و همچنان چشم به «بیرون» دارد.
[7]. محقّقِ طالبِ نفسالامر، در این اندیشه نیست که سخن و داوریاش، با «چه کسی» اصطکاک مییابد و منزلت و اعتبار «چه جریانی» را میخراشد، بلکه دل و جان در گروی «حقیقت» دارد و آن را «محافظهکارانه» در پای «بزرگان»، قربانی نمیکند. چون در عمل مشخص شد که این تحلیل، «سراپا غلط» است. مهمّ نیست که «چه کسی» به آن معتقد است: آنان که «محقّق» هستند نباید «اشخاصِ هر چند بزرگ» را بر «حقیقت» ترجیح دهند.
[8]. باب «نقادی»، به دو صورت بسته میشود: یکی با «استبداد آشکار» و دیگری با «قدیسسازی از اشخاص». دوران قرون وسطی و کلیسای کاتولیک و سلطنت پاپها گذشته و نمیتوان «نفهمید» و «نگفت» و «نخواست».
[9]. بعضی دوستان، هر گاه ناخشنود میشوند، پای «ادب» و «ادبیّات» و «اخلاق» را به میان میکِشند و در قالب تذکّرِ اخلاقی، «نسبت ناروا» میدهند. همین که کسانی نسبت به «خطای ویرانگرِ یک بزرگ حوزوی»، حسّاس نیستند و برآشفته نمیشوند، امّا این قبیل یادداشتهای انتقادی را برنمیتابید و وظیفۀ شرعیِ خویش میدانند که بیدرنگ، موضعگیریِ منفی کنند و بر کرسی موعظه بنشینند یا جوّسازی کنند، نشان میدهد که پای «سوگیری سیاسی» در میان است.
[10]. اگر برای اثبات سخنم، به «آیتالله خامنهای» استناد کنم و نظر ایشان را بهعنوان «ولیّفقیه» به میان آورم، متهم به «دخالتدادنِ اقتدار سیاسی در بحث» و «مواجهۀ متعبّدانه و متعصّبانه با ایشان» میشوم؛ و اگر به «واقعیّتهای عقلی یا تجربی» استناد کنم و «مجتهدانه» و «محقّقانه»، نظرورزی نمایم، متهم به «خودمحوری» و «خویشمرکزبینی» میشوم. مسأله را به حاشیه نرانیم: نه اینکه انقلاب با «بسیاری از کشورها»، قهر است، صحیح است؛ و نه اینکه راهحل مشکلات معیشتیِ مردم، «ارتباطات خارجی» و «اقتصاد برونزا» است. هر دو پیشفرض ایشان، ناصواب هستند و این ناصواببودن، متّکی به هشتسال تجربۀ عینی است: «هشتسال خسارتِ محض» و «هشتسال عبرت». کافی نیست؟! میخواهید بهعنوان یکی از بزرگان حوزه، دوباره مردم را سرگردان «مذاکره» و «برجام» و «غرب» و