📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۷۵) 📚 انتشارات عهدمانا 📔 جرج جرداق بر خلاف ملاقات پیشین ، هم شیک پوش شده بود و هم سرحال و قبراق تر به نظر می رسید، لبخندی زد و گفت : « این طور زل نزنید به دماغم پدر ، با اینکه بلندتر از ریش شما نیست ، اما خاصیتش بیشتر از ریش برای انسان است ! » کشیش با تبسّمی گفت : « با وجود این ، ریش حرمتی دارد که دماغ جناب عالی ندارد . » کشیش ادامه داد: « ریش و دماغ را رها کنیم جرج . تعدادی از کتاب هایت را خواندم ، مطالعهٔ کتاب قدیمی را نیز به پایان بردم . گفتم امروز به دیدنت بیایم تا کمی دربارهٔ على حرف بزنیم .» جرج گفت : « بله ! بله ! یار و همدم سالیان دور و نزدیک من . خدا می داند آن روزهایی که مشغول نوشتن کتاب «علی صدای عدالت انسانی» بودم ، همیشه وجود او را در کنارم احساس می کردم. می شود گفت من سالیان بسیار با علی زندگی کرده ام . علی مثل دریایی است که هر تشنه ای را سیراب می کند. » - بهتر بود او را به اقیانوسی تشبیه می کردید که وجودش پر از اسرار الهی است . رازها و رمزهای بسیاری در وجود خود نهفته دارد که هنوز زبده ترین غوّاصان هم نتوانسته اند به اعماق آن دست یابند . - بله ، تعبیر زیبایی داشتید پدر ! تعبیر دیگر اینکه علی مثل یک آسمان پر از ستاره است که ماه درخشان این آسمان ، نهج البلاغه است که با مطالعهٔ مکرّر آن ، می شود تا حدودی علی را شناخت . حضرت محمد نیز تعبیر زیبایی دربارهٔ علی دارد ؛ او می گوید : « من شهر علمم و علی درِ آن است . » - من البته هنوز تحت تأثیر حوادث دوران حکومت علی هستم . شیوهٔ زمامداری او را شبیه زمامداری هیچ حاکمی ندیدم . راستش من اگر جای او بودم ، حکومتم را فدای خواست مردم نمی کردم ؛ آن هم مردمی چون مردم کوفه. نقطه مقابل علی معاویه بود ، علی می گفت در این شیوه از حکومت داری ، توانمندتر از همه است . او در یکی از خطبه هایش می گوید : « سوگند به خدا ، اگر تمام شب را بر روی خارها به سر برم یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم ، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده باشم . چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش که به سوی کهنه گی و پوسیده شدن پیش می رود و جایگاه ابدی اش خاک است ؟ به خدا سوگند ، من بین برادر فقیر و نابینایم عقیل با دیگران فرقی نگذاشتم و حاضر نشدم دیناری بیشتر به او بدهم . ↩️ ادامه دارد...