📚فرمانده شهر:
نام کتاب :
#فرمانده_شهر
#ستاره_درخشان
#جوان
🖊نویسنده: داوود بختیاری دانشور
📑انتشارات: سوره مهر
🌀 معرفی:
ممّد نبودی ببینی شهر آ زاد گشته…
بخوان تا بشناسی ممّد معروف را
جوان های سینه زن چنان این نوحه را با غم می خوانند که انگار پدرشان از دنیا رفته درحالیکه این نوحه و گریه برای جوان رشید و خوش قیافه و بی نظیر شهر…
🍃برگی از کتاب:
باید رئیس ساواک آمده باشد.
😱با این حرف محمد بی اختیار پشتم لرزید.
به محمد نگاه کردم. همانطور سیخ ایستاد بود.
ناگهان چند مامور دوره مان کردند.
هیکل هایشان بلند و پهن بود.
یکی ازآن ها که کت چرمی ای به تن داشت ـ زل زد به صورت محمد !
ـ به خاطر این بچه، هوار هوار راه انداخته بودید؟!
👣 قدمی به جلو برداشت کف دست گنده اش را بالا برد و با تمام قدرت به صورت محمد کوبید.
با این کار مرد، انتظار فریادی درد آلود را از محمد داشتم.
اما محمد همچنان ایستاده بود و به مرد نگاه می کرد.
مرد نگاهی به اطرافش انداخت و سیگاری روشن کرد.
صورت گنده و گوشت آلودش از سرخی کبود شده بود
یکی از مامورها که به نی قلیان می ماند،
تته پته کنان گفت: به… به جثه اش نگاه نکنید…. خیلی سفته…
ص ۲۱تا ۲۲
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻
سایٺ نمڪٺاب
#خرمشهر
#سوم_خرداد
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
✍
@namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾