🗓 ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 6⃣1⃣ امام که می‌بیند لحظه به لحظه به شهادت نزدیکتر می‌شود به خیمه‌گاه برگشت و فرمود: جامه‌ای کهنه برایم بیاورید که کسی به آن رغبت نکند تا پس از شهادتم از بدنم خارج نکنند جامه‌ای آوردند تنگ بود حضرت نپذیرفت و فرمود: این لباس یهودیان است که قلم ذلت بر آن جاری شده است جامه دیگری آوردند امام چند جای آن را پاره کرد و در زیر لباس‌هایش پوشید اما هنگام شهادت دشمن از آن هم نگذشت و ابجر بن کعب آن را از بدن حضرت خارج کرد و حسین را برهنه گذاشت و خدای قهار او را مورد خشم خود قرار داد تابستان‌ها دست‌هایش خشک می‌شد و زمستان‌ها تازه می‌شد و چرک و خون مدام از آنها جاری بود امام حسین علیه‌السلام در آخرین ساعات با تک تک اهل بیت وداع نمود، طبیعتاً اولین وداع با امام سجاد علیه‌السلام است امام به خیمه امام سجاد رفت در حالی که امام سجاد بیحال و مریض در بستر قرار داشت اسم اعظم و مواریث انبیاء را به او سپرد و سفارش‌های لازم را نمود اگر بگویند بر اهل بیت امام در عاشورا لحظه‌ای سخت تر از وداع اباعبدالله وجود نداشت سخن گزافی نیست چرا که همه به شهادت رسیده‌اند و تنها حسین که مظهر قدرت و شوکت و پناهگاه آنهاست به راهی می‌رود که بازگشتی ندارد و به جز او دیگر کسی را ندارند همه دور اباعبدالله را می‌گیرند کودکی ضجه می‌زند گریه و فغان زنان به آسمان بلند است کودکی طلب امنیت می‌کند کودکی آب طلب می‌کند و ... به راستی بر شخصیتی مانند اباعبدالله که غیرت الله است و غیرت الهی در وجود او موج می‌زند چه می‌گذرد سکینه جلو آمد و عرض کرد: پدر آماده شهادت شده‌ای؟ امام فرمود: چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یاری برایش باقی نمانده است سکینه که انس و الفت خاصی به اباعبدالله داشت آرام نمی‌شد و از همه بیشتر ناراحت بود امام حسین علیه‌السلام او را به سینه چسباند و اشک‌هایش را پاک نمود سپس فرمود: دخترم بعد از مرگ من گریه زیادی خواهی داشت ولی تا زنده‌ام با اشک خود قلب مرا آتش نزن ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍ منابع: ↲نفس المهموم، صفحه۳۴۷ ↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۴۷ ↲حیات الحسین، ۲۸۳/۳ ↲نفس المهموم، صفحه۳۴۶ ↲ ادامه دارد ... °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّج ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐