﷽ ✨ برای نماز می جنگیم ✨ 🌷 فقط 14 سالش بود. شب عمليات رمضان ديدمش. تا نزدیکی ‌های صبح، پيش خودم بود. صدای اذان یکی از رزمنده‌ ها آمد؛ اذان صبح شده بود. من بودم و گشتاسب و پیرمردی که کنارمان می ‌جنگيد. 🌳 باران آتش و گلوله، لحظه ‌ای تمامی نداشت. پيرمرد گفت: مگر می‌شود توی اين اوضاع، نماز خواند و...؟ 🌱 هنوز حرف‌ های پيرمرد تمام نشده بود که گشتاسب، حالت مردانه ‌ای به خودش گرفت و گفت: «عمو! حواست کجاست؟! يادت رفته که ما براي همين نماز آمديم و داريم می‌ جنگيم؟!» 💖 بعدش هم «الله اکبر» گفت و شروع کرد به نماز خواندن! 📚 خاطره از یکی از رزمندگان لشکر 33 المهدی جهرم 🍑مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🍑