بعضی از ما فکر می کنیم که کار تمیز فرهنگی ، دو سه گردان نیرو می خواهد و گنج قارون و قدرت سلیمان.... حقیقتش اما این نیست.... دوستی تعریف می کرد، مسافران اسنپم را که سوار کردم، متوجه شدم برای مراسم ختم یکی از نزدیکان یا آشنایان می روند. خانم و آقایی بودند که دختر جوانشان هم همراهشان بود... در راه جز این متوجه نشدم. به شهر مقصد که رسیدم ، روبروی مسجدی که باید پیاده می شدند ، ایستادم.چشمم به عکسی که روی حجله دم مسجد بود افتاد. دیدم پیرمردی است خوش سیما و صورت ماه جوانی در کنار او... خوب که نگاه کردم. بود که تازه فوت کرده و امروز مراسم هفته اش است. مسافر پیاده شده بود و دست به کیف پول. گفتم : میهمان من باشید. فکر کرد تعارف معمول راننده ها را می کنم. گفتم: ما مدیون اینجور،پدر و مادرها هستیم که میوه های دلشان را برای امنیت و آرامش ما دادند. شما هم که زائر مراسم این چنین عزیزانی هستید، پس میهمان من باشید. گریه اش گرفت و با بغض گفت: فامیل خانمم هستند. من و دخترم نمی خواستیم بیاییم. گفتیم زشت است که خانم، خودش تنهایی برود. ما هم راهی شدیم. اما الان فهمیدم زشت تر این بوده که نگاهمان به این عزیز و امثال ایشان، مثل نگاه شما نبوده است.... کار تمبز فرهنگی، دفتر و دستک و ... نمی خواهد. پ ن۱ : عکس تزیینی و مربوط به آقای دهباشی، خوش اخلاق ترین و با کلاس ترین راننده تاکسی ایران است. درباره او در لینک زیر بخوانید. https://www.google.com/amp/s/www.mehrnews.com/amp/2782968/ پ.ن۲: کار خوب آقایان تقوی و جعفری کار تمیز فرهنگی بود. https://eitaa.com/nameghalam