🔰 تلاش برای پایان «منطق عقلانیت» و افشای منطق صلح خشن!
•| روایت دانشگاه ایرانی از نظم جهان این است:
دنیای جدید دنیای
حق و باطل نیست، دنیای مصالحه، دموکراسی، عقلانیت، همگرایی و توسعه است. هر کشوری که از «منطق» دنیای نو پیروی کند و رفاه برای مردم کشورش به ارمغان بیاورد، ایدئولوژیک نیست. یعنی بهجای آرمانهای خیالی از «واقعگرایی سیاسی» استفاده کند. در واقع همان «عقلانیت محض» دوران جدید که نتایج آن چیزی جز تباهی نبوده است و تکنولوژی و زرق و برق دوران جدید روی آن سرپوش گذاشته است!
•• اما در واقع آنچه که اینان بهعنوان ایدئولوژی به مرتجعین نسبت میدهند، اولاً یقۀ خودشان را گرفته است. زیرا کارکرد اجتماعات جدید بر اساس فرارَوی از حدود انسانی و طبیعت عالم خود است. طبیعت نیز اینگونه عمل میکند که اگر پا از قوانین آن بیرون نهید، شما را مجازات میکند. اما یک نکتۀ بسیار اساسی در مدرنیته وجود دارد که خطایابی آن را از دوران گذشته جدا میسازد. از آنجا که مدرنیته یک مشکل جهانی و سراسری است، بازخورد طبیعی آن نیز سراسری است. یعنی بُحران در شکل جهانی آن بروز پیدا خواهد کرد.
•| از مهمترین بحرانهای مدرنیته جنگهای «جهانی» بود که در طول تاریخ گسترۀ این نوع جنگها بیسابقه است. انسان مُدرن خیلی زود فهمید که جهان کنونی شکنندهتر از آن است که بتوان در سطح محلّی آن را کنترل نمود. بنابراین سطح تنش جهانی با غلبۀ اُلیگارشی اقتصادی حاکم در جهان غرب آغاز شد و امنیت آن را خود نیز به عهده گرفت. از این پس هر خللی در این سیستم جهانی، «خطر» و یادآور شکنندگی جهانی بود. شما یا در این جهان نو، هضم میشوید یا برچسب «استبدادی»، «ایدئولوژیک» و غیره میخورید. در واقع جهان کنونی منطبق با خیر و شر از منظر منافع اقتصادی و «رفاه» مردمی بود. چیزی که بسیار شکنندهتر از تعصبات قومی و مذهبی است. زیرا رفاه امری مقطعی است. به این دلیل ساده که جنگ اصالت دارد و نمیتوان آن را به تأخیر انداخت. جنگ اوکراین نمونۀ واضح آن است.
•| به زعم اینان هر کشوری در جهان که در پی تعریف «جدیدی» باشد و راه جایگزینی را طی کند، میخواهد از منطق آن فرار کند. حال افرادی در این جهان هستند که حق و باطل این نظام جهانی را نمیپذیرند؛ چون خانواده را به محاق بُرده؛ دیوانگی و هرزگی را سکۀ رایج کرده؛ انسان را از معنا تهی نموده؛ تلاش برای زندگی سالم را از میان بُرده؛ کارکرد را جایگزین زیبایی کرده؛ زندگانی بشر را عاری از آرمان کرده؛ تکنیک و صنعت را اولویت قرار داده است و به معنای واقعی کلمه «زندگی» را از بشر گرفته و آن را در یک سیرک نهیلیستی رها کرده است. اگر مخالفت و مبارزه با چنین دستگاهی که تنها ارزش انسانی بشر را از او ربوده است و او را به سمت قهقرا و چه بسا جنگهای جهانی دیگر میبرد ارتجاع و واپسگرایی است، هیچ ابایی از آن نیست.
•| پذیرش منطق دنیای اینان و یکیشدن با همگرایی جهانی ایشان یعنی پایان بشریت. آنانی که اندکی از بهرۀ هوشی برخوردار باشند متوجه خواهند شد که دیگر اسطورههای سیاسی، هنری، نظامی و دیگر شخصیتهای برجستۀ تاریخی در دوران ما ظهور نمیکنند. دلیل آن مرگ آرمان انسانی و امید به بالا رفتن الوهی در بشریت است. این یعنی غلبۀ میانمایگی و سیطرۀ انسان صنعتی و رباتی که همهچیز او بر پایۀ «عقل» و «کارکرد» است. ابتدا این الگو و منطق را درک و سپس افشا کنید!
🆔 @namiramag