من خودم ۱۹سالگی وارد تهران شدم برای زندگی و خب ۲۱سالگی ازدواج کردم...
چیزی که من خودم باهاش مواجه شدم این بود که تهران برای آدم های مستقلی که وابستگی زیادی به خانواده ندارن ،خییییلی خوبه. بخصوص اگر از شهر کوچیک بیان.
من توی شهرخودم هیچی از پیشرفت نمیدیدم.
توی شهرستان انگار یه سقف شیشه ای هست و تو تا یه جایی بیشتر نمیتونی موفق بشی.
همیشه باید توی چهارچوب باشی.
مطمئنا توی روانشناسی اگر ساوه بودم به هیچ جا نمیرسیدم....
من توی ساوه برای رفت و آمدم اگر ساعت ۸شب میشد باید به مردم جواب پس میدادم. که دخترفلانی این وقت شب بیرون چیکار میکنه...
البته تمام اینا مربوط شخصبت من بود که بشدت مستقل و متنفر از تحمیل چهارچوب از طرف دیگرانم.
اما اگر کسی وابسته به خانواده ش باشه و هویتش کنار خانواده معنی پیدا کنه و زندگی آرومی بخواد. یعنی دنبال توسعه شغلی و تحصیلی و ابعاد زندگی نباشه تهران واقعا دیوانه کننده ست.
مهاجرت ما به تهران برای من فوق العاده بود.
اما دقیقا یگی از اقواممون به فاصله دوسال بعد از عروسی از ساوه اومد به تهران و افسردگی شدید گرفت.چون دختری بود که دوست داشت توی خونه باشه. از اجتماع بیزار بود دلش میخواست خانوم خونه باشه و بره گردش فقط و ارامش میخواست از زندگی.
و تهران هیچی از اینارو بهش نداد .
#تجربه_مخاطب_خانم
@naneebrahim