🌷🍃🌸
🍃🌷
🌸
💠حکایت شیدایی💠
آیةالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی قدّس سرّه
🌹در مورد تاجری از اهل شهرمان شنیدم که در شب عید غدیر از ابتدای شب روی پا ایستاده و با امیرالمؤمنین علیه السلام مناجات میکرده و این شعر را میخوانده است:
🔸گر بشکافند سراپای من
🔸جز تو نیابند در اعضای من
🌹و آن را تکرار میکرده تا صدای اذان صبح را شنیده است.
🌹او بسیار به امیرالمؤمنین علیه السلام محبّت داشت و در سالهایی که برای تحصیل علم در نجف بودم او به زیارت مشرّف شد؛ و چند روزی ماند و از آن حضرت صلوات الله علیه درخواست کرد که او را از جوار خود خارج نفرمایند.
🌹پس زمان برگشت رسید و او با حضرت وداع کرد و بر مرکب سوار شد و با سیّدی از خدّام به سوی مسجد سهله به راه افتاد.
🌹آن سیّد نقل کرد که در میان راه آن مرد گفت: مرا پیاده کنید، کمک کردند از مرکب پایین آمد و همان ساعت از دنیا رفت.
🌹پس او را به نجف برگرداندند و غسل دادند و جنازۀ پاکش را دور ضریح مقدّس طواف دادند و او را در جوار امیرالمؤمنین علیه السلام (وادی السلام) دفن کردند. هنیئاً له و طوبی.
📚 «المراقبات» ص ۴۰۳
💐سلامتی و تعجیل در ظهور
#امام_زمان (عج) صلوات💐
•┈┈••✾❀🍀🌺🍀❀✾••┈┈•
🍀🌺
@NASEMEBEHESHT 🌺🍀
باارسال مطالب در ثواب انها سهیم باشید.