ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
💔سرگذشت واقعی : براساس سرگذشت خانوادهٔ خانمی بنام "نقشین" 💧با عنوان : سرنوشت بی رحم 💧قسمت یازدهم🌈
💔سرگذشت واقعی : براساس سرگذشت خانوادهٔ خانمی بنام "نقشین" 💧با عنوان : سرنوشت بی رحم 💧قسمت دوازدهم🌈 😞با خودم می گفتم ای کاش رامین زنده بود و من ثمره عشق خودم و او را در آغوش می گرفتم. اوضاع روحی من بهم ریخته بود و نمی توانستم با واقعیت کنار بیایم. با خودم گفتم ای کاش پیش از آنکه باردار شوم از روزبه جدا می شدم تا علاوه بر خودمان موجود دیگری بدبخت نشود. ساینا هفت ماهه بود که توسط یکی از دوستانم با خبر شدم روزبه زن دیگری را به عقد موقت خودش درآورده.😨 😏شاید باورتان نشود اما من اصلا از شنیدن این خبر ناراحت نشدم، حتی به رویش هم نیاوردم. 😏او حق داشت کنار زن دیگری طعم خوشبختی را بچشد. روزبه تا دیر وقت بیرون می ماند و گاهی شب ها به خانه نمی آمد. 😒می دانستم او هم از این وضع ناراحت است اما چه می توانستیم بکنیم؟ ما فقط به خاطر مصلحت با هم ازدواج کرده بودیم. 😊ساینا هر روز بزرگتر می شد و قدمی کشید. اعتراف می کنم که هیچ وقت مادر خوبی برای اونبودم.😔 😔ساینا هم همچون من ساکت و کم حرف و منزوی بود و روزبه را بیشتر از من دوست می داشت. او دختر سربه زیر و درس خوانی بود و استعداد خاصی داشت اما پایش به دبیرستان که رسید عاصی وسرکش شد. 😔دیگر آن دختر حرف گوش کن و مودب نبود و معلم ها از دستش به ستوه آمده بودند. 😔ساینا کلاس دوم دبیرستان بود که از مدرسه به خاطر بی انضباطی ها و بد رفتاریهایش اخراج شد. اولیا مدرسه می گفتند ساینا دختر بی بند و باری است و فساد را در بین بچه ها ترویج می دهد.😨 ساینا هم از خدا خواسته پرونده اش را پرت کرد گوشه ای و به خوشگذرانی با دوستانش مشغول شد. 💧ادامه دارد⬅️ @NASEMEBEHESHT 🌸