سریالهای شبکه نمایش خانگی مدتهاست که بلای جان فرهنگ کشور شده است. تزریق فرهنگ غیر بومی و غیر دینی از طریق این سریالها در حالی صورت میگیرد که هیچ متولی و پاسخگویی برای آن وجود ندارد.
گزاره خبری: هفته گذشته «سعید راد» درباره بازیاش در سریال «دل» گفت: «من تفکرهای دیگری داشتم و سعی کردم پیاده کنم؛ اما دیدم اصلا فضا جوری نیست که من میخواهم. اینها زود میخواستند بگیرند و تمام کنند و 20 قسمت را بکنند 30 قسمت، 30 قسمت را بکنند 40 قسمت و اگر یک مقدار جا داشت میکردند 50 قسمت، چون مردم برایشان مهم نیستند. اینها دارند بیزینس میکنند.» نویسنده سریال دل نیز در گفتوگو با خبرگزاری فارس پیرامون فیلمنامه سریال، در پاسخ به این پرسش که «چرا قصه سریال به سمت عشقهای مثلثی و غیرمتعارف رفت؟»، تعبیر «نوعهای مختلفی از عشق» را استفاده کرده و گفته است: «قصه دل، قصهای بود در ستایش عشق و ما انواع و اقسام عشقها را در این سریال بررسی کردیم تا سره را از ناسره تشخیص دهیم!»
گزارههای تحلیلی: توقع مخاطبان یک فیلم و سریال این است که حداقلترین ملاحظات حرفه ای یک اثر هنری را ببیند و به خاطر علایق و جذابیتها و کششی که داستان دارد آن را دنبال کنند. در این سریال هیچکدام از حداقلهای لازم برای تولید را نمیتوان دید؛ نه داستان پرکششی، نه اوج و فرودهای منطقی و دقیق و نه حتی موقعیتهای باورپذیر. سریال دل به خاطر این آشفتگی در شخصیتپردازی، از همراه کردن مخاطب با خود ناتوان بود. فاجعه بزرگتر آنکه این سریال محض پر کردن جیب بازیگران خود طولانی شده است؛ «کایدان» در این باره میگوید: «بخشی از این ماجرا به خاطر جبران مشکلات مالی ناشی از رقم بالای قرارداد بازیگران سریال بود و سازندگان برای اینکه این بودجه را جبران کنند ۱۲ قسمت اضافه کردند و هر قسمت را با رقم بالایی به فیلیمو فروختند.» گیشهای بودن سریال دل و اینکه به قصد زدن جیب مخاطب و سرازیر کردن پولها به حساب بازیگرانی که قیمت کارشان مانند بسیاری از کالاهای امروز حباب دارد، مایه تأسف است. آنچه در این روزها بیشتر دلسوزی دارد، جیب مبارک برخی افرد است که متأسفانه در میان ایشان، فعالان عرصه فرهنگ کشور هم دیده میشوند. جالب آنکه همین افراد از گرانیها، افسار گسیختگی اقتصادی و فرهنگی گله دارند. حال سؤال اصلی آن است که متولی این نابسامانیها کیست؟ و آیا کسی نسبت به بلایی که بر سر فرهنگ ما با این نوع فیلمها و سریالها آمده حساسیتی دارد؟ آیا نهادهای نظارتی و بازخواستکننده، فقط برای اختلاسها و فسادهای اقتصادی مسئولیت دارند؟ آیا نباید قبل از فرهنگ، فکری برای وزارت ارشاد شود؟