ادامه مطلب قبل... 🔻یک نمونه یادم آمد که مرحوم آیت الله بهجت می‌گفتند: استاد ما؛ شیخ مرتضی طالقانی در نجف گفت که من طلبۀ جوانی در اصفهان بودم و خبر پخش شد که شیخ جعفر شوشتری به اصفهان آمده و من جوانی بودم. رفتیم، شیخ آمد و سوار بر الاغی بود -شاید اواخر قاجاریه باشد- آمد و الاغش را در بیرون مسجد بست و خودش سرش را پایین انداخت و رفت روی منبر نشست و مسجد پُر بود. 🔸 شیخ، منبر را شروع کرد. یک آیه فقط خواند که اهل بهشت به اهل جهنّم می‌گویند: «وَ نادى أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ ؛ و اهل بهشت دوزخيان را آواز دهند كه ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست يافتيم آيا شما [نيز] وعده‌ى پروردگارتان را درست يافتيد؟ گويند: آرى. پس ندا دهنده‌اى ميان آن‌ها آواز دهد كه لعنت خدا بر ظالمان باد.(اعراف، 44).»؛ ما حق را یافتیم، شما چه؟ 🔹 این آیه را خواند، جمعیّت شروع کرد به گریه. گریه، گریه گریه؛ فقط یک آیه خواند. تمام لایه به لایۀ بدنۀ این جمعیّت، پر از گریه شد، تا شیخ نشسته بود و نگاه می‌کرد. شیخ دید این‌ها از شدت گریه از حال رفتند. از منبر آمد پایین و رفت و جمعیّت آنقدر در حسّ و حال خودش بود که متوجه نشدند شیخ رفت. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌ ‌📲 مطالعه بیشتر در نرم‌افزار الهادی: 👉🏻 bonyadhad.blog.ir ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در تلگرام، سروش، ایتا، بله و گپ: @nasery_ir ‌ ‌