✍✍✍ آمــدم عـرض ادب بـر قـدم یـار کنـم دل و جـان را بـه فدای گل بی خار کنم آمدم تاکه شوم بر در تو حلقه به گوش دل دهم بر تو و خود را به تو دلدار کنم من که عمریست زچشمت شده ام مست و خراب چه شود تا ز وصالت دل و هوشیار کنم کرده بودند رقیبان همـه روزم شب تار همــه روز رقیبـان چـو شب تـار کنـم گر تـو خواهی که بیایی ز دلم یاد کنی گل بپـاشم بـه رهت، شهر خبردار کنـم یا که خواهی تو بیایی بـه رقیبم برسی ســر راه تـو بگیـرم ز تــو دیـدار کنـم ای خلیل ازغم عشق چه کسی مینالی؟ گـو کـه دل را بدهـم شهره بـازار کنـم ‌https://eitaa.com/nashrekhoobiha_sahebzaman