ادامه از قبل خیلی برای دوست شهیدم ناراحت بودم. این خانم هم به هیچ وجه راضی به بخشش این شهید نمی شد. تا اینکه با دوستان همرزم خودم جلسه ای گرفتیم و از آنها کمک خواستم. به آنها گفتم که این خانم با وجود داشتن فرزند معلول، مستاجر بوده و خیلی گرفتار است. آنها تلاش کردند و منزلی کوچک برای این خانم تهیه کردند. روزی که اثاث این خانم جابه جا شد، رو به من گفت: از دوست شهید شما گذشتم. روز بعد به خوای یکی از دوستان آمد و گفت: از فلانی تشکر کن. من دیروز آزاد شدم. 📙تقاص. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63